تک پسر

* نمره نهایی ترم قبلم شد ۹۵! البته ۳ نمرشو تو میانترم از دست دادم که اون زمان نخونده بودم! در کل خوب بوده به نظرم، هر چند که اهمیتی نداره برام!

* رفتم کلاسو برگشتم، عینک مادرمو دادم که درست کنن، گفت فردا بیا ببرش ...

* شام سبک ب مامان دادم، فردا باید ببرمش آزمایشگاه و ۱۲ ساعت باید ناشتا باشه ...

* دلم اسمارتیز میخواست و یه ظرف بزرگ ازش خریدم! دو سه روز شیرینی خور شدم، باید جلوی خودمو بگیرم وگرنه زحمتام به باد میره ...

* دگ حوصله نوشتن هم ندارم، یکنواخت شده برام!

* یه املت کوچولو درست کردم (بی نمک و بی روغن) و دوتایی خوردیم، قبلا ۵ تا تخم مرغ میزدم! واقعا دیوونه بودم، این آخریا یکم دل رحم شده بودم نسبت ب خودم و ۴ تا میزدم اما الان فقط ۲ تا شده ...

چسبید، البته من خیلی گرسنم بود! شاید دلیلش این بوده!

* پولی که میخواستم برای فرش هزینه کنم باید به دستگاه تصفیه هوا بدم! خیلی هوا داغونه متاسفانه! یه پارچ تصفیه آب هم موقتا میخرم تا بعدا آب لوله رو به دستگاه تصفیه وصل کنم ...

تو خونه خودم یه کلمن تصفیه آب دارم، هیچ وقتم ازش استفاده نکردم و همینجوری گذاشتمش تو انباری ...

* همچنان ۶ کیلو و ۵۰ گرم کم کردم و واقعا راضیم، امیدوارم ب وزن دلخواهم برسم و دوباره باشگاهو شروع کنم!

* گرسنمه!

* ۶ کیلو و ۵۰ گرم کم کردم!

* فردا باید عینک مامانو ببرم ک درست کنن ...

* همسایمون گفت آشناش از شمال برنج میاره، قرار قیمت بفرسته که بخرم! دگ برنجی تو خونه نداریم چون امروز تموم شد ...

پورسه برنج گرفتنم چه طولانی شد! از بس هر چی گرفتم به نظرم بد در اومده دگ میترسم!

* امشب یک ساعت و نیم حرف زدم اما قرار نیست اینجا بذارمش!

* الان ک فکرشو میکنم باید بیخیال اونی بشم که بیخیالم شده و رفته ...

* امروز یکم هله هوله خوردم، شام هم ک شلغم بود!!

* ۳ ۴ روز دگ باید مامانو ببرم آزمایشگاه ...

* وزنم کامل ثابت شده و تکون نمیخوره! فک کنم خیلی رویایی بود ک میخواستم بزودی ب وزن دلخواهم برسم! البته کاهش وزن آهسته قطعا بهتره ...

* بعد از اینکه د۳ با دوز ۵۰ هزار خوردم فک کنم لب و زبونم یجور دگ شده! قبلا نوک زبونم مزه شوری میداد، الان یجور دگ شده! شایدم واقعا توهم زدم چون تا بهش فک نکنم حس خاصی ندارم! قبلا فک میکردم از خمیردندون یا آب بوده اما الان فک میکنم از کپسوله!!

* امروز یه هودی پوشیدم که مامانم ۱۴ ۱۵ سال پیش برام خرید بود! زیاد تن نکردم اما خیلی خوب مونده ...

* حدودای ۱۲ دیروز برای خواهرم یه ویس فرستادم، از یه مغازه که روبروی محل کارشه برام یه سوال بپرسه!

کلا سین نزد، منم امروز ویسمو پاک کردم! تا این حد بدرد نخور و ناکارآمده این بشر!

منی ک تو این خونه خودمو وقف اینا کردم اما کسی کاری برای من نمیکنه!

* بسته رسیده به نمایندگی نزدیک خونه، فک کنم یه کیلومتر بیشتر فاصله نداره! حالا من میدونم دقیقا زمانی میاد ک رفتم بیرون!

* ۵.۵ کیلوگرم کم کردم و دگ وزنم پایین نمیاد! همینجوری مونده و تکون نمیخوره! البته کار خاصیم نمیکنم که بخواد کمتر بشه! فعلا برای گام اول کافیه، دنبالم که نذاشتن!

البته من هیکلمو خیلی دوس داشتم، یعنی چاق نبودم اصلا اما قوی و درشت بودم! جوری بود که سرکلاس آلمانی استادم میگفت سروش عضلانیه! تیشرتم میپوشیدم دگ چون هوا گرم بود اون زمان! یا اون یکی میگفت بازوهات خوراک تتوکاریه!

اما وزنم زیاد بود با اینکه بهم میومد، دگ تصمیم گرفتم برای سلامتی بدنم یه مقداریشو کم کنم!! چون تغذیم هم خیلی خیلی بد بود!

* دیشب ۴ ساعت خوابیدم! از حدودای ۹ بیدار شدم ...

* امروز وزنم بالاتر رفته!!! دیروز اون همه فعالیت بدنی داشتم و تقریبا چیز زیادی هم نخوردم، چطور ممکنه؟!

شاید آب نمک تو بدنم جمع شده، بخاطر شام دیشب! غذای بیرون سرشار از روغن اشباع و نمکه دگ ...

* دیروز که با پیرمرد (لقبش تو نوشته هاش) رفته بودیم شیان، یکی اومد و خودشو قاطی حرفامون کرد!

شاید باورتون نشه ولی اونم همسن پیرمرد بود، با این تفاوت که اون سرحال و رو پا بود! حتی من فک کردم نهایتا ۶۰ سالشه!

پس فرق میکنه چطور زندگی کنی!

* جعبه قرص برای مامان گرفتم (یکی هم برای پیرمرد گرفتم) که مثلا کار دوتامون راحت تر شه اما خودم زورم نمیرسه درشو باز کنم! یعنی وضعیت اینقد گوهه که یه جعبه پلاستیکی هم که میخری باید همونجا امتحانش کنی که بعدا به مشکل برنخوری!

در یه جعبه پلاستیکی آخه مگه اینقد سفت میشه؟!

فردا یا امروز میبرم عوضش میکنم و بجاش مدل کوچیکترشو برمیدارم، فک کنم اونا درش نرم تر و راحت تر باز بشه!

* بعد از ۷۲ ساعت مامانو بردم پارک که راه بره، یه وقتایی اینقد کارام زیاد میشن که وقت نمیشه برای پیاده روی بریم!

* پیری یواش یواش اتفاق نمیوفته! یه جا میخوندم که آدم تو چند دوره خاص و تو سنین مشخصی پیری براش اتفاق میوفته! (مثلا ۴۲، ۷۲ و ۸۵)

امروز که با این آقاهه بیرون بودیم واقعا ب خودم گفتم از جوونیت استفاده کن و هر کار درستی که فک میکنی باید انجام بدیو حتما براش اقدام کن! مگه تهش چیه؟! واقعا جز حسرت و پشیمونی هیچی نداره ...

اینو به شما هم توصیه میکنم حتما کارای درسته زندگیتونو انجام بدید (کار درست نه با سَر خودتو بندازی تو چاه) سَرتو که نمیبرن! امتحان کن ...

* از ۶ کیلویی که کم کردم یک کیلوش برگشته!! دیروز برای تولد مامان یکم زیاد شیرینی خوردم! این ۳ ۴ روز اخیر هم برنج زیاد مصرف کردم! باید حواسمو جمع کنم!

* خیلی دیر شروع کردم به زبان خوندن! یکشنبه امتحان دارم و نمیدونم چجوری جمعش کنم!

* ۵.۶۵ کیلوگرم کم کردم، دگ کاهش وزنم سخت و آهسته شده! البته بدم نیست چون فشار زیادی به بدن نمیاد!

* مامانو پارک بردم و ناهارم درست کردم، یکم دگ آماده میشه!

* یکی که خودشو به خواب زده، نمیشه بیدارش کرد!

* ۵ کیلو وزنم کم شده، ۶ ۷ سانت دور کمرم آب رفته! شلوارام از پام میوفتن اما همچنان به کاهش وزن ادامه میدم! به وزن دلخواهم ک برسم دگ میرم باشگاه که بهتر از قبل بسازمش! البته کار خاصی نمیکنم فقط هله و هوله و غذای بیرونو حذف (در واقع کمتر) کردم و وزنم مثه چی میریزه!!

* میخواستم ب خواهرم بگم با ماشین آموزشگاه یکم تمرین کنه (گواهینامه داره) بعد ک یکم راه افتاد خودم باهاش تمرین کنم و ماشینمو بدم دستش!

اما مامانم گفت ولش کن، استعدادشو نداره و یه بلایی سر خودش میاره! چون مامانم قبلا بردش رانندگی کنه و قطعا یه شناختی ازش داره ...

دگ منم قبول کردم و بیخیالش شدم ...

تو سن بالا ازتون راننده در نمیاد خصوصا اگه خانوم هستین!

* از بیشعور بودن علی همینو بگم که ۴ روز تو خونه من بوده، حداقلی شبی ۴ ۵ تومن ب نفعش کار کردم اما یه بسته سوغاتی با خودش نیاورده!

بعد با افتخار میگفت جعبه عقبو برای اون زن پُر از سوغاتی کرده!!

عب نداره، گذر پوست به دباغ خونه میوفته ...

* ناهار درست کردم البته فعلا آماده نشده!

* حدود ۵ کیلو وزنم کم شده! خیلی پیشرفت خوبی بوده و راضیم از خودم!

البته مهمتر از کاهش وزن، تغییر سبک غذاییمه ...

* امروز نسبت به دیروز افزایش وزن داشتم!! خیلی برام عجیبه واقعا!!

البته این چند گرم بالا پایین شدنا طبیعیه، همون بهتر ک کاهش وزن سریع نداشته باشم و آهسته پایین بیام! مسابقه که نذاشتم ...

بیشتر از وزن، درست و مناسب خوردن مهمه! که فعلا خیلی چیزا رو حذف کردم ...

* برای ناهار امروز مرغ و آلو درست میکنم!

* نبات کات کرد و رفت! بهم گفت مزاحمم نشو و دگ پیام هم نده! طبیعتا من سراغش نمیرم مگه خودش پیام بده و آشتی کنه ...

* بعد از تقریبا یک هفته مامانو بردم پارک و راه رفت!

* شلغم میپزم و یجورایی حالت شام داره!

* مرغ با آلو مزش بهتر میشه، البته من کلا مرغ دوس ندارم و بهم نمیچسبه مگه کبابی یا گریل باشه ...

* با اختلاف بهترین خمیردندونی که استفاده کردم، میسویک بوده! بهترین شامپو بدن هم هیدرودرم شکلاتی، گاهی دوس دارم بخورمش!!

* رو یه آهنگ غمگین قفلی زدم و یجورایی فاز غم برداشتم، موسیقی خیلی رو روحیه تاثیر داره، قشنگ میتونه فازتو خوب یا بد کنه!

* تا الان ۳ کیلو و ۲۰۰ گرم وزن کم کردم، راضیم اما میخوام فعلا پایین بیام و احتمالا دو سایز دگ کاهش وزن داشته باشم! متاسفانه تو این راه چند کیلو هم عضله از دست میدم اما عیبی نداره بعدش که برم باشگاه پُر رگ و ریشه بالا میام چون چربی بدنم خیلی کمتر میشه ...

این دو روزی که خونه نبودم انتظار داشتم وزنم کمتر شده باشه اما بالا رفته!!! چطوری ممکن واقعا؟!

البته نسبت به روزی که استارت زدم همچنان دو کیلو کاهش وزن دارم ...

ولی تو ذوقم خورد ...

* با اینکه ۵ ۶ روز غذامو کم کردم اما وزنم خیلی عجیب ریزش کرده! البته قبلا افراطی و بی ملاحضه میخوردم اما دگ از این خبرا نیست ...

* امروز اولین جلسه کلاسه! امیدوارم زیاد سخت و پیچیده نباشه و از پسش بربیام ...

* میخوام کم کم ناهار درست کنم ...

* تو این ۵۰ ۶۰ روز اخیر موفق شدم ۱.۵ کیلو وزن مامانو پایین بیارم و واقعا خوشحالم که داره روند کاهش وزنش ادامه پیدا میکنه! کُنده اما همینم برام رضایت بخشه...

اگه بتونه ۳ کیلو دگ رو تو ۲ ۳ ماه آینده کم کنه واقعا پیشرفت بزرگی کردیم ...

* بیرون که میرم از خیلیا شاید بهتر باشم اما اونا دستشون تو دست یکیه اما من تنهام همیشه!

* امروز استراحتم و خوشبختانه باشگاه نمیرم، مزخرف ترین ورزش همین بدنسازیه که فقط عرق ریختن و زور زدنه!

قبلا باشگاه میرفتم (۶ ۷ سال پیش) رگای بازو و دستام همه بیرون میزد حتی رگ سینه هام! ولی این مدت با اینکه حجم خوبی گرفتم ولی از رگ خیلی خبری نیست البته الان نسبت به اون زمان وزنم بیشتره و تغذیه ضعیف تری دارم، احتمالا دلیلش همیناست (بیشتر تغذیه)...

اصلا نمیخوام وزن کم کنم، چون الان قوی ترم و ب همین وزن راضیم ...

* یه مدت بیرون نمیرم (برای گردش و پیاده روی) و احساس میکنم شکمم بیرون زده! همش یکی دو کیلو وزنم بالا رفته و البته باشگاهم میرم!

اینقد دپرس و پکرم ک دل و دماغ هیچی ندارم وگرنه ۲ کیلو اضافه وزن واقعا هیچی نیست! شایدم توهم زدم و تلقین میکنم به خودم ...

* امروز با مامان رفتیم شیان، البته از گرما پختیم و برگشتیم خونه!

* تقریبا ۸۰ ۹۰ درصد ریشم سفید شده! شبیه بابابزرگا شدم دگ ...

* امروز خیلی خوابیدم, دگ حوصله بیدار بودنو ندارم! از تعطیلات نوروز فقط بیحالی و بیکاریش به ما میرسه ...

* از وقتی این شامپو جدید رو میزنم خارش سرم برطرف شده اما فوق العاده پوستمو چرب میکنه! نمیدونم این چه مصیبتی بود که سر من نازل شد!

* مامانم نیم کیلو دگ وزنش بالا رفته, اینقدری که حرص و جوش اینو میخورم احتمالا دق مرگ بشم از دستش, آدم به این بیخیالی و بی مسئولیتی نوبره ...

* نه حوصله بیرون رفتن دارم و نه حال خونه موندن! واقعا نمیدونم چیکار کنم دگ ...

امروز تو هوای بارونی رفتم باشگاه, مثه چی وزنه زدم! تیشرتم کامل خیس شده بود!

با اینکه روز زیربغلو دوس ندارم ولی بیشتر از بقیه روزا سنگین کار میکنم و ازم انرژی میگیره!

الان عضلات خوبی ساختم اما چربی سوزی خوبی نداشتم چون هله هوله زیاد میخورم! نمیخوام وزن کم کنم و هیکلم آب بره! ترجیحم وزن بالا (بدون شکم) و گندگیه!

هیکل مدنظرم ۱۲۰ کیلو وزن و ۱۹۲ سانت قده! که متاسفانه هیچکدومو ندارم ...

به ۲ ۳ کیلوی آخر اضافه وزنم رسیدم! اگه بتونم اینو کم کنم به یه هیکل ایده آل میرسم البته تاثیر خاصی تو زندگیم نداره و فقط جنبه آرامش روانی داره!

این آخرین تلاشم برای کاهش وزن و دیگه نمیخوام هیچ وقت وارد این فازا بشم ... 

از اول مهر تا الان ۷ و نیم کیلو وزنم پایین اومده، البته یه جاهایی وزنم بالا پایین شد اما فعلا که این مقدار کم کردم ...

من این همه ورزش میکنم اما چرا باید یه کوچولو شکم داشته باشم؟! 

چون یه مدته دوباره پُرخوری میکنم البته وزنم بالا نرفته اما یکم بیخیال شدم!! 

تا اینجا ۶ کیلو رو کم کردم، از امروز مصمم که بقیشم کم کنم و برای همیشه پرونده اضافه وزنو ببندم ...

چند چمدون لباس مونده رو دستم، سایزم هستن اما چون وزنم یکم بالا رفته قشنگ رو تن نمیشینن، به عشق اونا هم ک شده باید برگردم به وزن دلخواهم 😅

نیت داشتم وقتی ۷ کیلو رو کامل کم کردم یه کیک شکلاتی خوشمزه خودمو مهمون کنم اما ۵ کیلو و خورده ایی کم کردم و بقیش پایین نمیاد البته تلاشیم برای کم کردنش نمیکنم دیگه ...

تقریبا یک کیلو وزنم بالا رفته!!!! 

باورش برام سخته که چطوری وزنم بیشتر شده اونم در حالی که همه چیو رعایت میکنم، پیاده روی و کم خوری سرجاشه!! عجیب نیست؟! 

خودم حس نمیکنم وزنم بیشتر شده، چند روز مواد نمکی یکم بیشتر خوردم و شاید تجمع آب تو بدنم دارم!!

روحیمو باختم، اعصابم بهم ریخته 😑😐😑😐😑

یکی دو روزه هوا و هوس خوردن خیلی سراغم میاد و رو مخمه!!

واقعا این هوس کوفتی فک میکنه میتونه زحمتایی که کشیدمو نابود کنه و دوباره وزنمو بالا ببره؟! 

با خودش چی فک کرده؟!

اون م م ه رو لولو برد، دیگه از این خبرا نیست!!

با همه وجود از شیش کیلویی که کم کردم حفاظت میکنم ...

دیشب متوجه شدم در اثر کاهش وزن شدید تو مدت کوتاه پوست صورتم یه جوری شده!! 

خیلی اعصابم خراب شد که صورتم تا این حد تحت تاثیر قرار گرفته و دنبال اینم پوستشو سرحال کنم!! تو ۳۳ روز ۶ کیلو وزن کم کردن این چیزا رو داره ...

خیلی صورتم آب شده، طبیعی در اثر این فعل و انفعال چربی و آب زیر پوستش خیلی خیلی کم بشه!! 

دیشب خیلی غصه خوردم و ناراحت بودم، دوباره ب حالت قبلش برمیگرده اما باید تغذیمو بهتر کنم و از آبرسان های مختلف استفاده کنم تا حالش بهتر شه ...

منی که روزی یه کیلو میوه میخوردم، این روزا یه دونه میوه میخورم!! مثلا یه دونه نارنگی یا یه دونه انار!!!! 

پُرخوری کنی یه درده، کم خوری کنی بازم درده!! 

کاملا میفهمم وزنم ثابت شده و دیگه به این راحتی پایین نمیاد!! احتمالا یه مدت تو این وضعیت بمونه و بعد از چند هفته دوباره به کم کردن ادامه بدم!! 

حفظ همینی که کم کردم فعلا اولویتمه و تا یه مدت دنبال کم کردن وزن نیستم ...

چون کاهش ادامه دار وزن به مدت طولانی هم شدنی نیست و هم اینکه عوارض جانبی داره خصوصا برای مو ...

برنامه کاهش وزن از ۳۱ شهریور تا ۳۰ مهر با کاهش تقریبا ۵ و نیم کیلو بسته شد ...

از خودم راضی بودم 👍

از ۳۱ شهریور تا امروز ۵۷۰۰ گرم کم کردم!! 

روند کاهش وزنم کند شده اما هنوز ادامه داره!! تو ۴۸ ساعت فقط ۲۰۰ گرم کم کردم، احتمالا رفته رفته وارد ایست وزنی بشم و یه مدت چیزی کم نکنم!! 

تا امروز ۵ کیلو و ۵۰۰ گرم کم کردم!! راضیم!! 

از امروز احتمالا بیشتر و متنوع تر بخورم البته همچنان مواد قندی حذف و شب خوری ممنوعه!!

از وقتی رژیم گرفتم صورتمو اصلاح نکرده بودم اما دیشب اینکارو کردم!!

صورت و کله مبارک نصف شده بود!! فک کنم از ۵ کیلویی که کم کردم فقط ۲ کیلوش از صورتم کم شده!! خودم شوکه بودم ک چطوری اینقد صورتم آب رفته :|