* رفته بودم بوت ورزشی بخرم, چیزی که دلمو میگرفت زیر ۵ تومن پیدا نمیشد! بوت خودمو دزدیدن چند ماه قبل (ماجراشو ننوشتم تو وب)
* موقع ورزش به یه گله سگ برخوردم, آخرش اینجور جاها خودمو به کشتن میدم!
رو عکس زوم کنید, دو طرف اون شیار پنج تا سگ هست! وقت نشد خوب عکس بگیرم چون سریع باید فرار میکردم!
* سفر برام پیش اومده! جای همگی خالی ...
امروز ظهر رفته بودم بستنی بخورم! همینجوری ک مشغول بودم یه ماشین جلوم پارک کرد, راننده پیاده شد و رفت بستنی بخره! در عقب باز شد و همینجوری اشغال و زباله بود که خالی میکرد تو خیابون و جوب آب!
اینقد عصبانی شدم که خواستم برم یقشونو بگیرم, انگار اون بنده خدایی که خیابونو تمیز میکنه نوکر ایناست!
بستنیشونم که اومد اشغالشو دوباره پرت کردن و رفتن!
دیروز صب رفته بودم یه جایی کار داشتم, اصلا معلوم نبود چی به چی بود! فوق العاده شلوغ و بی نظم, سیستم نوبت دهیم داشت اما عملا به هیچ دردی نمیخورد چون ساز و کار مشخصی وجود نداشت!
کارامو به زحمت به مرحله آخر رسوندم که مسئول یکی از باجه ها گفت برو باجه فلان که کارتو انجام بده! رفتم اونجا از چند تا دختر که نشسته بودن پرسیدم شما نوبت گرفتین! گفتن آره ...
منم رفتم نوبت گرفتم و شمارم شده بود ۲۲۰! حالا باجه رو شماره ۱۹۰ بود!!
رفتم اونجا خانومی که مسئول باجه بود گفت مدارکتو بده, منم دادم! یکی از اون دخترایی که میدونست من تازه نوبت گرفتم پرید وسط و اومد اعتراض کرد! مگه اینجا کارا رو شماره انجام نمیدن و از این حرفا! خلاصه اون باجه کارمو انجام نداد!
حالا من اگه نوبت گرفته بودم شمارم مثلا یه چیزی در حد ۱۱۰ و ۱۲۰ میشد! چون خبر نداشتم باید شماره بگیرم خیلی عقب افتاده بودم, رفتم پیش اون مَرد و گفتم فلانی تو که میدونی من یک ساعته اینجام, خودت کارمو درست کن چون نمیتونم دو ساعت دیگه اینجا بمونم!
دستمو گذاشته بودم رو پیشخوان و با یه ژست خاص به دختره نگاه میکردم که کامل بسوزه! کارمو انجام دادم و رفتم, اونا هم احتمالا تا بعد از ظهر اونجا علاف موندن ...
من شدیدا رو نوبت و حق خواهی حساسم, اما واقعا حقم این نبود ۲ ساعت دیگه معطل نوبتی بمونم که از گرفتنش خبر نداشتم!
خلاصه وقتی میخواید یکیو کِنف کنید حواستون باشه خودتون اینجوری نسوزید!
از مزیت های تنهایی این که وقتت مال خودته, آزادی و راحت به کارات میرسی ...
سر هر قرار که بری یا بیاد حداقل ۲۰۰ ۳۰۰ تومن تو پاچته, به مناسبت های مختلف باید کادو بگیری!
جنگ اعصاب نداری, زندگیت آرامش بیشتری داره!
وقتی تنهایی توانتو برای رسیدن به اهدافت خرج میکنی و ذهنت به بیراهه نمیره!
با همه این اوصاف وقتی تنهایی انگار یه چیز بزرگی کم داری! نمیدونم کدومش واقعا به صرفه تره, تنها بودن یا نبودن!
چند روز پیش اینو به خودم هدیه دادم!
فروشندش یه دختر بود و تونستم ۲۶۰ تومن ازش تخفیف بگیرم! اگه بیشتر حرف میزدم احتمالا صد تومن دیگشم مینداخت 😅
میگفت بخدا بهم گیر میدن که چرا اینقد تخفیف دادی! همین قیمتم که دارم میفروشم بعدا باید جواب پس بدم!
دیگه دلم براش سوخت و ب همین قناعت کردم!
اواسط تابستون از طریق اینترنت با یه دختر آشنا شدم, شهرامون دور بود اما اون خیلی از من خوشش اومده بود (تابستون خیلی در تلاش بودم که با یکی دوست شم) چند ساعت بعد از آشناییمون بهم گفت شماره کارتتو بده!
گفتم چرا, گفت میخوام ببینم اسمتو راست گفتی یا نه!
منم شماره کارتمو براش فرستادم, در کمال ناباوری بعد از چند دقیقه یه مبلغ چند میلیونی برام واریز شد!!
گفتم چرا اینکارو کردی, شماره کارتتو بده تا پولتو پس بفرستم, خلاصه بعد از چند دقیقه اصرار منو متقاعد کرد که بعدا براش پس بفرستم!
بعد از چند روز که دیدم این آدم خیلی پولدار و دست و دلبازه تو افکارم به این نتیجه رسیدم از طریق این دختره یه ماشین جدید بگیرم, غیرمستقیم بهش میگفتم و اونم استقبال میکرد که یه چیزی نزدیک به ۱۵۰ تا ۲۰۰ تومن بهم بده! یعنی میگفت این رقم یه مدت دیگه به دستم میرسه, منم پیش خودم حساب کرده بودم که همشو به من میده!
۲ ۳ هفته گذشت و دیدم علیرغم همه این لارج بازیا واقعا اونی نیست که من میخوام, اگه سالها پیش همچین دختری به پستم میخورد قطعا خیلی خوشحال میشدم اما دیگه این بریز بپاشا برام ارزشی نداره! خلاصه پولاشو بهش پس دادم و رابطه رو تموم کردم! واقعا یادم نیست چرا دیگه نخواستم باهاش ادامه بدم, فقط میدونم خیلی تغییر کردم ...
اینم در نوع خودش تجربه جالبی بود ...
اواخر بهمن ۹۸ که بخاطر کرونا دیگه ورزش نکردم و نزدیک به ۶ ۷ ماه کامل تو خونه حبس بودم, وزنم به طرز وحشتناکی بالا رفت, علاوه بر بی تحرکی خود قطع کردن ناگهانی ورزش تاثیر زیادی تو تغییر متابولیسم و افزایش حجم چربی داره!
امروز بین ۱۱ تا ۱۲ کیلو کمتر از چیزیم که تو دوران حبس کرونا بودم! خوشحالم که تونستم هیکل و بدنمو دوباره رو فرم بیارم ...
دیروز رفته بودم هایپر یکم خرید کنم, یکی از دخترایی که اونجا کار میکرد پشت گوشی میگفت دیگه نمیتونم از ۳ ظهر تا ۱۱ شب اینجا کار کنم اونم واسه یک و هشتصد!!
اصلا باورم نمیشد اون دخترا واسه ۸ ساعت کار همچین رقم پایینی بگیرن! روزی ۶۰ هزار تومن! یعنی پول یه وعده غذاتم در نمیاری با همچین مبلغی ...
به سر و وضشون نمیخوره خیلی آدمای نیازمندی باشن, تو خونه باباشون بخورن و بخوابن شرف داره تا بخوان عمرشونو واسه همچین ارقامی هدر بدن!
ظاهرا از سال ۱۴۰۱ قرار سربازی قابل خرید شه, برای کاردانی و پایینتر ۲۵۰ م, ارشد ۴۰۰م, دکترا و بالاترش ۶۰۰ م ...
اگه از قیمت بالا و عدم تطابقش با شرایط اقتصادی و عدالت اجتماعی صرف نظر کنیم, قاعدتا اونی که تلاش کرده و زحمت بیشتری کشیده باید از معافیت های بیشتری برخوردار شه! طرف یه عمر زحمت کشیده و درس خونده تا تو فلان رشته دکترا گرفته باید ۶۰۰ م بده, اونی که بهر دلیلی دیپلمشم به زور گرفته باید ۲۵۰ م بده!
امروز که فک میکردم به این نتیجه رسیدم که سالهاست خودمو فدای بقیه کردم! واقعا چرا باید خودمو فراموش کنم!
هرجا رفتم یا هر چیزی که دیدم و خوشم اومده تو این فکر بودم که برای یکی دیگه بخرمش و خوشحالش کنم و این وسط از خودم غافل بودم ...
برای خودم فقط در حد کفش و لباس خرج کردم و خیلی از چیزای ریز و درشت فاکتور گرفتم, تصمیم گرفتم بیشتر به خودم حال بدم, کی عزیزتر از من!
امروز دو تیکه کوچولو خرید کردم و حس خوبی دارم!
