این دابسمش ها و کلیپ هایی که الان دخترا با افتخار بیرون میدن اگه ۱۰ ۱۲ سال قبل بیرون میومد یا با قرص برنج خودکشی میکردن یا خودشونو از رو پل پرت میکردن پایین :|||
به عنوان یه دهه شصتی سیر تکامل این ماجرا رو دیدم و خیلی برام عجیبه که از اونجا به اینجا رسیدیم اونم تو یک دهه یا کمتر ...
این پست یکم خصوصیه برای همین رمزدار میذارمش اما نمونه جالبی از تبعیض بین فرزندان محسوب میشه که بنا به دلایل جغرافیایی و فرهنگی اتفاق افتاده!!
همون رمز قبلی ...
گاهی از احساسات گذرا و حرفای تندی ک علیه دخترا نوشتم پشیمون میشم البته اون حرفا اشتباه نبودن اما متعلق به همه هم نبودن ...
اما خوب ها هم اون نوشته ها رو خوندن و شاید به خودشون گرفتن و این خطای من بوده که نتونستم منظورمو بهتر بگم!!
این حرفایی که ما مینویسیم برای همون لحظه ست و ممکن این حسی که الان و در زمان نوشتن این مطلب داریمو دو ساعت دیگه نداشته باشیم!!
مثلا من صب خیلی عصبی بودم و میخواستم خرخره کارمند بانکو پاره کنم اما الان میگم خب اونم حق داشته و مقصر نبوده!!
خیلی از عصبانیت ها و حرفای تند هم فقط یه احساس گذراست و نباید جدیشون گرفت ...
بیست و چند ساعته افتادم رو تخت و فقط میخورم!!
خستگی و کوفتگی کوه پیمایی دیروز هنوز تو تنمه و خیلی بیحالم!! دیشب ۱۰ ۱۱ ساعت خوابیدم، امروز ۲ ۳ ساعت خوابیدم اما هنوز سرحال نیومدم!!
یکی بیاد منو بچلونه، کمر و پاهامو بگیره تو دستش و فشارشون بده 😖
وجود کرونا نه تنها باعث خدمات رسانی بهتر نشده بلکه همون چیزیم که در قبل ارائه میشد از بین برده!!
۳۵ ۴۰ دقیقه تو بانک منتظر بودم تا نوبتم شه خیلی راحت برگشته به مردم میگه سیستم قطع شد!! برید شنبه بیاید :||||
ساعت کاریشون هم کم کردن و فقط از ۸ تا ۱۲ خدمات میدن!!
بخاطر یه خودکار کم مونده بود خون و خونریزی راه بیوفته، چرا؟! چون کرونا اومده و دیگه خودکار تو بانک نمیذارن :|| شما موظف هستید با خودتون خودکار بیارید!!
حتی یه مایه ضدعفونی برای مردم قرار ندادن!!
۵ یا ۶ تا باجه داشت که فقط یکیش کار میکرد، البته بقیشونم کار میکردن اما برای آشناهاشون!! یارو نه نوبتی گرفته نه چیزی میره اونجا یه سلام احوالپرسی میکنه و کارشو راه میندازن بعد من به یکیشون گفتم شما کار منو راه میندازید؟! میگه صبر کن تا صدات کنن!!
فک کن تو وضعیت بحرانی و حاد کرونا واسه یه کارت عابربانک ۴۰ دقیقه تو بانک باشی بعد بگن خب سیستم قطع شد، هرری برید شنبه بیاید!!
بجای ارتقای کیفیت و ساعت خدمات که کار مردم راه بیوفته و نیازی به مراجعه مجدد نداشته باشن، همون نیمچه خدماتیم که قبلا میدادن از بین رفته!! اگه قبلا ۵ بار مجبور بودی به اداره یا بانک مراجعه کنی الان باید ۱۰ بار بری تا همون کارت راه بیوفته!!
امروز از یه مسیر نسبتا خطرناک حرکت میکردم، راه طولانی و مالرو که پایین پات دره و پرتگاه بود!!
هر چی جلوتر میرفتم مسیر ناهموارتر و لغزنده تر میشد، کافی بود پات به سنگی چیزی گیر کنه و با مغز بیوفتی پایین و سقوط کنی :|
یه جایی به بعد دیگه ترسیدم اما بازم جلو میرفتم اینقد وحشت زده بودم که طول قدمام ۱۰ ۱۵ سانت شده بود، به خودم گفتم ادامه این مسیر خریته و بهتر برگردم!!
۷۰ درصد مسیر مارلویی که طی کردم نسبتا مناسب بود اما ۳۰ درصد بقیش خیلی ترسناک بود و هر لحظه امکان لیز خوردن وجود داشت!!
کل اون مسیر نیم ساعت رفتم اما یک ساعت برگشتم، لعنتی تموم نمیشد!! منم با شکم خالی و بدون خوردن آب و غذا رفته بودم حتی یه بطری آبم همراهم نبود، استرس پرت شدن، خستگی، گرسنگی و تشنگی و نبود انرژی کافی واقعا کلافم کرده بود!!
بعد از ۴ ساعت و خورده ایی کوه پیمایی و برداشتن ۲۳۰۰۰ قدم برگشتم خوونه!! آخراش از شدت خستگی میخواستم رو زمین بشینم 😅
معمولا تو یه جمع خونوادگی که فک و فامیل حضور دارن وقتی میخوای سفارش غذا بگیری که کی چی میخوره معمولا زن های نسبتا تپل میگن من رژیمم، سیرم، میل ندارم، چیزی نمیخورم، تعارف که ندارم و امثال این صحبت ها!!
کافیه غذا برسه، همینایی که سیر بودن و میل نداشتن نصف غذای بقیه رو میخورن :||| اونم نه نصف غذای یه نفر، نصف غذای کل اون جمعو جارو میکنن و میریزن تو شکمشون!!
میخوای املتی چیزی درست کنی، میگن نه ما نمیخوریم!! تا املت درست میشه همه اونا حمله ور میشن و یادشون میوفته گرسنن :||| مثلا تو برای ۶ نفر املت درست کردی اما ۱۲ نفر حمله کردن!!
خلاصه آدمایی که همچین شخصیتی دارنو باید اعدام کرد چون اجازه نمیدن بقیه سیر شن و راحت غذاشونو بخورن ...
آرزو به دل موندم یکی پشتیبانم باشه، اگه اشتباه کردم و راهیو نادرست رفتم و یا اگه بین چند نفر قرار گرفتم و با فرض اینکه مشکل از طرف من بوده، مدافع من باشه و بگه حق با منه!!
اما از شانس گندم حتی اگه درست گفته باشم و حق با من باشه باز کسی طرفدار و موافق من نیست!! حالا میخواد دوست دخترم باشه یا اعضای خونواده!!
شاید دلیلش این اکثرمون واکنش دهنده رو مقصر میدونیم اما نمیگیم چه کُنشی این واکنشو به وجود آورد!! منم معمولا واکنش دهندهم پس همیشه من مقصرم ...
وقتی با یه عده بیرون خصوصا تو طبیعت میری همیشه یکی پیدا میشه که بزنه زیر آواز و فک کنه بقیه صداشو دوس دارن، ما هم چاره ایی جز به به و چهچه برای طرف نداریم، اونم جوگیر میشه و بلندتر میزنه زیر آواز!! صداتو بیار پایین مرتیکه، مغزمونو خوردی :|
فک میکنن آدمای باحالین و بقیه باهاشون حال میکنن و مجلس گرم کنن، والا فقط مغز ما رو گاز میزنید ولی ما به روتون نمیاریم :|
این شخصی که نقاشی خوونه رو انجام میده صب تا ظهر یه جایی کار میکنه، بعد از ظهر تا شب هم خوونه مردم نظافت و کارگری میکنه!! نقاشی هم انجام میده تا فقط بتونه شکم زن و بچشو سیر کنه ...
ارتباطی با زن و بچت نداشته باشی که صرفا بتونی شکمشونو سیر کنی، واقعا اسم این زندگیه؟!
همون رمز قبلی ...
امشب به قصد خرید کفش رفتم بیرون!! هدفم کفش پیاده روی یا کوه پیمایی بود اما قیمتا رو که دیدم بیخیال شدم و زدم بیرون ...
ارزونترین کفشی که به دلم نشست ۱۹۰۰ بود!! بوتی که دو سال پیش گرفته بودم امسال ۳۷۰۰ بود!!
حیف پولی که اون زمان دادم واسه این کفش، هم ضد آب نبود (قرار بود باشه) و هم اینکه بعد از دو سه بار کوه رفتن بغلش جِر خورد!!
با ۳۷۰۰ میشه ۷ ۸ تا بوت ایرانی خووب خرید و طبیعتا ارزشش خیلی بیشتر از یه بوت خارجی بی کیفیته ...
بوتی که پسند کردم ۶ تومن بود، کسی برام میخرش 😕🙁
عکس (کلیک)
البته عین اینو از دو برند دارم، هم یه کَت دارم و یه گِلرت!!
خلاصه با این قیمتا توان خرید کفش و بوت خارجی ندارم، پارسال یه کفش پیاده روی سالومون گرفتم، باید بذارمش تو گاوصندوق 😅
من اصلا آدم مارک بازی نیستم اما استثنا رو کفش حساسم ...
ساعت هفت و نیم شب صدای جیغ و داد از تو کوچه میومد!!
صدای موزیک بلند بود، سریع صداشو بستم و رفتم سمت پنجره!! واقعا شوکه شده بودم ...
صدای دختر بود، بلند جیغ میزد و میگفت مامان مامان مامان!! کمک میخواست و داد میزد!!
کل در و همسایه ریخته بودن جلوی پنجره، پنجره رو باز کردم و دیدم یه پسر ۱۳ ۱۴ ساله ست، یکی دو نفر تو کوچه بودن و ازش پرسیدن چی شده، گفت یکی افتاده بود دنبالم و منم فرار کردم!!
حالا یا میخواستن بدزدنش یا زورگیرش کنن یا هر چی، ترسناک بود ...
من این همه ورزش میکنم اما چرا باید یه کوچولو شکم داشته باشم؟!
چون یه مدته دوباره پُرخوری میکنم البته وزنم بالا نرفته اما یکم بیخیال شدم!!
تا اینجا ۶ کیلو رو کم کردم، از امروز مصمم که بقیشم کم کنم و برای همیشه پرونده اضافه وزنو ببندم ...
چند چمدون لباس مونده رو دستم، سایزم هستن اما چون وزنم یکم بالا رفته قشنگ رو تن نمیشینن، به عشق اونا هم ک شده باید برگردم به وزن دلخواهم 😅
امشب که از ورزش برمیگشتم رفتم خرید!! این محلی که برای پیاده روی میرم اکثرا لباسای سبز، زرد و نارنجی تنشون میکنن!! منم حسودیم شد و رفتم دو رنگشو خریدم، یه هودی زرد دیدم اونم فردا میخرم 😅
هر چی لباس دارم اکثرا تیره هستن، اوناییم که رنگشون تیره نیست مناسب ورزش و پیاده روی نیستن!!
* الان که اینو نوشتم یادم افتاد یه هودی سبز روشن دارم 😕
