فیلم دانلود کردم، یکمشو نگاه کردم میگم یه جوریه چرا!!
هم تصویرش مشکل داشت و هم اینکه دوبله هندی بوود :||||
۳ گیگم به باد رفت اون مهم نیست اما کلی ذوق داشتم که فیلم ببینم ولی حسش پرید :|
اکثر ما با خونواده پدریمون حال نمیکنیم و خونواده مادریو ترجیح میدیم!!
در حالی که همین خونواده پدری ما، از اونطرف خونواده مادری اشخاص دیگه میشه که باهاشون خیلی حال میکنن ...
اینم دقیقا همون روند زندگی تک بعدی ما رو نشون میده، فقط از یه بُعد به همه چی نگاه می کنیم :|
اگه قرار کرونا بگیرم که احتمالا دیر یا زود نه فقط من بلکه هممون بهش مبتلا میشیم، امیدوارم زودتر این اتفاق بیوفته حالا یا میگیرم و اصلا خودم نمیفهمم که گرفتم یا در نهایت اینقد شدید میشه که میمیرم و خلاص میشم :|
تا کی اینجوری زندگی کنیم؟! خسته شدم واقعا :|
انتظار سخت و کشنده ایی شده، هیچ چشم انداز روشنی در زمینه مدیریت و مهار کرونا هم وجود نداره، کلا اول و آخرش بدون نیاز به واکسن باید واکسینه بشیم، واکسن ما طبیعیه چون اگه واکسن مصنوعیم تولید بشه بعید میدونم به دست ما برسه ...
به قول گفتنی ما خانه به دوشان غم سیلاب نداریم، حالا این زندگیمون چی بوده که بخوایم نگران و ناراحت برای از دست دادنش باشیم ...
این دخترایی که مجلس گرم میکنن و صدای جیغشون تو جمعیت از همه بلندتر و واضحتره احتمالا شخصیت های جالبی دارن، اینا همونایین که از اول تا آخر مراسم در حال رقصیدن و قر دادنن 😁
چند روز فیلمای سینمایی با موضوع قاتلین سریالیو نگاه میکنم، قتلهای فجیع، تیکه تیکه کردن، خوردن گوشت آدما، تجاوزهای جنسی خشن، آدم ربایی و سلاخی کردن و چیزای دیگه ...
از این دست قاتلا کم نبودن و نیستن، اما چطور یک نفر به این مرحله از بی رحمی میرسه؟!
خیلی از داستان های فیلما مبنا و پایشون براساس واقعیتاییه که اتفاق افتادن ...
این وسط از نویسنده های فیلمهای این مدلی باید ترسید، ذهنشون زیادی خلافکاره :|
قیمت ها به طرز کمرشکنی بالا رفتن، اصلا کاری به موادی که با دلار وارد میشن ندارم، همین میوه هایی که محصول کشاورزها و باغدارای خودمونن به طرز وحشتناکی گرون شدن ...
امشب یکم میوه خریدم اصلا اتوماتیک اپیلاسیون شدم، یه خربزه، دو تا طلابی، یک و نیم کیلو گیلاس، ۱۲۰ هزار!!!
حالا یه خونواده ۵ نفره این میوه دو روزشونم نمیشه :|
من چون خیلی میوه دوس دارم همیشه میخرم، واقعا افزایش وحشتناک قیمتاش برام محسوسه ...
از زمانی که یادم همیشه یه خلاء سنگین تو زندگیم بوده، اونم نبودن یه پشتیبان و حامی بووده، حتی تو کوچیکترین مسائل کسی نبود دستمو بگیره و کمکم کنه، حتی یه هم صحبت یا یکی که بگه الان مشکلت چیه و به چی نیاز داری ...
رمزش برای خودم ...
خیلی دیدم طرف ماسکو در میاره و میندازه تو کیفش بعد دوباره همونو میذاره جلوی دهانش و ازش استفاده میکنه!!
یا رو آیینه ماشینش آویزون کرده، انداخته رو تختش، پرت کرده لای لباساش احتمالا ۴ ۵ بارم با پا از روش رد شده، روش نشسته!! یا در بدترین حالت ماسک جلوی صورت یکی دیگه رو استفاده کرده (چیزی ک دیدم)
طرف شرتشو روزی ۲ بار عوض میکنه ولی ماسکو یه هفته در شرایط مختلف میبنده جلوی دهان و دماغش :|
بابا نمیخوای پول ماسک بدی عیب نداره، حداقل اون کوفتیو بشور و دوباره استفاده کن :|
کرونا نگیری بجاش صد جور عفونت دیگه میزنه به بدنت ....
یه پسر ایرانی لوتی و بامرام که ساکن استرالیاست و کانال ویدیواشو دنبال میکنم چند روز قبل گفت که مادرش کرونا گرفته ...
مادرش ایران زندگی میکنه، ظاهرا بعد از ۵ ماه قرنطینه و رعایت کردن، میگه خسته شدم و برم بگردم، دارم افسرده میشم و از این حرفا، میره و مراسم عروسی شرکت میکنه و بعدش مبتلا میشه ...
وقتی روزی ۲۰۰ نفر حداقل کشته میشن یه عده احمق چطوری میتونن مراسم برگزار کنن؟!
چند ماه قبلم گفتم، اینکه ما خودمونو به بیخیالی بزنیم و بخوایم عادی زندگی کنیم چیزی از خطر ویروس کم نمیکنه و بیخیال ما نمیشه ...
فک میکنین این ۲۰۰ نفر در روز ک کشته میشن همه پیر و مسنن؟! نه از نوزاد و جوون و میانسال توشون هست تا پیر و سالخورده ...
همون رمز قبلی ...
این چند روز اخیر خودمو بستم به فیلم، فک کنم تو ۳ ۴ روز بالای ده تا فیلم دیدم!!
آخرین فیلمی که دارم میبینم موضوعش ترسناک و توهمی و خون و خونریزی از آب در اومد!! فعلا رو مود ژانر کمدی عاشقانه بودم، نمیدونم این ترسناکه از کجا دانلود شد :|
شدیدا هوس کردم یه ماشین کوچولو موچولو بخرم، اینو میخوام ...
خیلی کوچولوئه اما دوسش دارم :|
فقط دو تا مشکل هست، جایی ندارم ک نگهش دارم و اینکه ماشین خودمم که داره خاک میخوره و ازش استفاده نمیکنم :|
اینم بگیرم یه وسیله زائد و بلااستفاده میشه ...
یه پسر همسایمون بود (رفیق فابریک همینی که تو پست قبل نوشتم) از بچگی که میدیدمش خیلی بیریخت و بدترکیب بود، چند روز پیش با زن و بچش دیدمش ...
باورتون نمیشه با چه دافی ازدواج کرده بود، من اصلا فک نمیکردم یه روزی کسی زن این بشه اما در کمال تعجب با یه دختر خیلی خوشگل و زیبا وصلت کرده بود و یه دختر ۲ ۳ ساله هم داشت :|
پسره موهای کم پشتی داشت، مو کاشت، دماغشو عمل کرد و رفت اتریش!!
متولد ۶۱ ۶۲ بود، فک کنم ۴ سال میشه که رفته، دلیل رفتنشم این بود که دیگه کسی براش نمونده بود و خلاء روحی و عاطفی داشت ...
فقط نفهمیدم چرا قبل از رفتن اینقد به قیافش رسید!!!
من احمق که ۶ ۷ سال پیش خیلی راحت میتونستم برم برای چی نرفتم؟!
فقط یه سری دلبستگیای احمقانه، تو این دنیا فقط و فقط باید به فکر خودت باشی، قید همه چیو و همه کسو باید بزنی تا به خودت برسی، خودخواه بودن خیلی خووبه ...
یکی دو تا فیلم دیدم و یکم در مورد ازدواج فک کردم، واقعا موضوع خسته کننده و کسالت آوریه و اصلا دوس ندارم واردش شم، شاید یکی دو سال اولش خووب باشه اما یه جور تکرار و خستگی مفرط توش میبینم که برام هیچ جذابیتی نداره ...
اگه میشد سالی یه زن متفاوت داشت شاید برام جذاب میشد ...
همون رمز قبلی ...
طرف ۲۰۰ هزار تومن تو بورس سود کرده استوری گذاشته آیندمو میسازم 😂
ماشالله الانم که همه گرگ وال استریتن و سهامدار شدن 😂
از بقال تا سیب زمینی فروش و نونوا و همه دارن نمودار شرکتای بورسیو آنالیز میکنن 😁
یاد داستان دانشگاه رفتن افتادم، یه زمانی همه ملت تو دانشگاه ثبت نام میکردن ک مبادا از دختر و پسر مردم جا بمونن و عقب بیوفتن، الان همون داستان جا نموندن از بقیه اومده تو بورس و سهامداری😁
حدودای ۱۰ ۱۱ صب از درد زیاد بیدار شدم و رفتم زیر آب گرم، درد گرفتگی و خشکی خیلی وحشتناکه، همونجوری ک حوله تنم بود یه فیلم دانلود کردم و نگاه کردم!! بعدش دوباره خوابیدم و عصر رفتم بیرون ...
هوا خیلی خووب بود، امروز بیشتر از روزای دیگه راه رفتم و قبل از رسیدن به خوونه یکم خرید کردم و برگشتم ...
با یه دختر همکلاسی و تقریبا دوست بودم، ارشد ریاضی از یه دانشگاه مطرح کشورو داشت، همیشه پیش خودم تحسینش میکردم و به عنوان یه نابغه ازش یاد میکردم، حتی برای مقطع دکترا هم قبول شده بود و اما چون تهران قبول نشده نرفته!!
خلاصه چند وقت بعد فهمیدم با سهمیه تا ارشد و دکترا پیش رفته :|
کلا دیدم نسبت بهش تغییر کرد :|
• یه زمانی مدرک تحصیلی چقد ارزش داشت، الان طرف دکترای فلان رشته رو داره با یه سیب زمینی فروش برای عموم مردم فرقی نداره، چون همه میدونن مدارک همه آبکی و کشکی شدن و به هیچ دردی نمیخورن، الان اگه فوق تخصص چیزیو داشته باشی شاید یکم مورد توجه قرار بگیری :|
چند روز مرور خاطرات خیلی اذیتم میکنن، وقتی یکی پیشت نیست یا ازت دوره یا بهر دلیلی باهاش ارتباط نداری انگار بیشتر از اینکه نبودش آزار دهنده باشه اون خاطراتی که باهاش داری و دیگه وجود ندارن داغونت میکنه ...
خلاصه اینکه دلم برای همه اون خاطرات تنگ شده ...
خب اون عکس ماکارونی مال من نبود، دوستم درست کرده بود و عکسشو فرستاده بود و خواستم ببینم نظرتون چطوریه 😁
من کلا آشپزیم خیلی افتضاحه، نکته بعدی اینکه اگه پیاز تو غذا معلوم باشه من اصلا بهش لب نمیزنم 😓
البته فک کنم باید از اول میگفتم که من درست نکردم چون خیلیا رو حساب اینکه تک پسر درست کرده نمره دادن 😁
بهرحال ممنون از اینکه نمره دادین 👍
