* زن طبقه پایینی هر روز گریه میکنه! نمیدونم از دست بچه هاش خسته میشه یا مشکل روانی داره (بچه هاش یکم شَر و شیطونن), اما دگ حالم از صدای گریه هاش بهم میخوره!
* فردا امتحان دارم, قبلا درس ها رو کامل خوندم اما مرور کردنش مونده! دیروز درس ها رو خوب جواب میدادم, دخترای کلاس بدجور فشاری شده بودن و میخواستن خفم کنن!!
* امروز از اُکالا مواد غذایی سفارش دادم, فروشگاه چند قلمشو نفرستاده! نمیدونم چرا جدیدا همه با ما لج افتادن :/
* اه اه همین الان که دارم این مطلبو مینویسم دوباره صدای زن طبقه پایینی بلند شده, حالم ازش بهم میخوره!
* باید مایعات بیشتری مصرف کنم, شاید دلیل خشکی پوست سرم, مصرف کم آب باشه! البته میخوام روغن نارگیل و آرگان بگیرم و قبل از حموم چند قطره به سرم بزنم, شاید مشکلم حل شد! (به توصیه یکی از بچه هایی که کامنت داده بود)
* نمیدونم با مامان شکمو چیکار کنم, البته نمیذارم زیاد بخوره اما تحرکش کمه! بخاطر داروهاش اشتهاش خیلی زیاد شده و دست خودش نیست, هم براش نگرانم و استرس دارم و هم اینکه دلم براش میسوزه, گاهیم ازش عصبانی میشم ...
* جدیدا از باشگاه که برمیگردم مثه جنازه میوفتم, بیشتر از گرسنگی باید دلیلش تشنگی باشه! از فردا حتما با خودم آب میبرم, با این فرمون پیش برم بیشتر عضله سوزی میکنم! تغذیم که گفتن نداره, زیر خط فقره! دلمو خوش کردم که دارم بدنمو میسازم!
* دو روز علی ما رو مچل خودش کرده, اون از دیروز ک نیومد, اینم از امروز که با تاخیر میاد! لعنتی منم کلی کار و گرفتاری دارم! تمام برنامه هامو خراب کردی!
* حالا که زمستون داره تموم میشه و جیبم خالیه, زده به سرم که بوت ورزشی بخرم! البته اصل داستان پول وگرنه بقیش بهونست! تا دو هفته آینده باید پول تراپی پوست, باشگاه, بیمه و شهریه کلاس بدم! همینا میشه خدا تومن و حتما باید انجام بشن, حالا خرجای پیش بینی نشده که جای خود داره!