۳۳۲

الان که این مطلبو مینویسم تو یه خونه روستاییم, امروز صب با مادرم از تهران خارج شدیم! واقعا شرایط سختی دارم چون مادرم تا حدی مشکل حرکتی داره, خصوصا برای سرویس رفتن واقعا اذیت میشه ...

دو شب تو ماشین و پارکینگ منفی یک خوابیدم! دیروز که سمت ما رو زدن شاید موشکی (بمب) که اصابت کرد با ساختمون ما ۱۰۰ ۱۵۰ متر فاصله داشت!

خیلی وحشتناک بود البته منو مادرم تو ماشین و پارکینگ بودیم اما کامل صدای سوت موشکا رو شنیدیم, دو تا سمت ما زدن که دومیش خیلی خیلی نزدیک بود!

چند ثانیه بعد صدای جیغ و فریاد و ازدحام مردمی بود که از خونه های اطراف فرار میکردن, همه چی عجیب بود!

البته من خیلیم نترسیدم اما اینکه دیدم همه همسایه ها رفتن و فقط ما و یه خونواده دگ تهران موندیم خیلی حس بدی گرفتم!

فک کن ۸۰ درصد ساکنان ساختمون از تهران خارج شدن, فرداش (امروز صب) با ۷۰ درصد باک پُر, جمع کردن داروهای مادرم و یه سری لباس خیلی با عجله از تهران خارج شدیم!

واقعا بی هدف و بدون هیچ برنامه ریزی حرکت کردم, بدون اینکه جایی برای استراحت و خواب داشته باشیم, فقط زدیم به دل جاده!

مسیر خیلی شلوغ و پُر ترافیک بود, زیر آفتاب پوستمون کنده شد و تا حدی دوتامون دچار گرمازدگی شدیم! بخاطر مصرف بالای بنزین اصلا کولر روشن نکردم! بعد از ۳ ساعت به یه شهر کوچیک رسیدیم, بعد از ۴ ۵ ساعت تو خیابون موندن یه جا رو همین اطراف پیدا کردم! البته الان با خونمون تو تهران ۵۰ کیلومتر فاصله دارم, ب اونجا نزدیکم اما حس آوارگی بدی دارم!

پشیمونم, شاید اشتباه کردم, خودمو این بنده خدا رو آواره کردم, زیر آفتاب و گرما پوستش کنده شد (البته چند برابرم پوست خودم) یکی گفت برای سرویس رفتن مادرت نباید خودتونو زیر بمب و موشک بذارین!

اینقد با عجله اومدم که حتی شارژر نیاوردم البته پاوربانک باهامه و اونم ده درصد باتری داره! البته ده درصدش یه گوشیو کامل پُر میکنه!

چند روز حمومم نتونستم برم, حس بدی دارم واقعا! البته الان راه بیوفتم ۵۰ دقیقه دگ تو خونمونم! ولی حداقلش اینجا صدای پدافند و بمب نمیاد ...

وقتی همه میرن, بقیه ایی ک نمیخوان برن واقعا حس بدی میگیرن, منم فقط بخاطر همین حس از تهران بیرون اومدم ...

۳۳۱

سه روز پیش با ناهار از این دوغ های محلی خوردم, خیلی غلیظ و چرب بود!

البته زیادم خوردم اما یه بلایی سرم اومد که تا چند روز مثه جنازه افتاده بودم رو تخت!

معده درد و سنگینی خیلی زیادی تو بدنم داشتم, تمام اندام گوارشیم تحت تاثیرش بود! حتی میل و اشتهایی برای خوردن نداشتم!