امروز رفتم کلینیک ، نسبتا شلوغ بود !
رفتم تو مطب بهم کمپرس یخ دادن و اسپری بیحسی زدن برام :/
کمپرس یخُ نگه داشتم و به بقیه نگاه میکردم همه هم لباسای مارک و گرون قیمت چه زنا چه مردا ، یه مرد داشت بوتاکس میکرد و کلی آی و آخ میکرد، خدایی دردناکه سوزن فرو کنن تو صورتت، بعد از این مرد یه مرد دیگه اومد واسه بوتاکس، این اصلا هیچی نمیگفت و خیلی ریلکس نشسته بود، یهو از حال رفت طرف، دکتر بهش گفت خووبی، طرف گفت اصلا نمیبینمت :/
دکتر فشارشو گرفت رو ۶ بود، سریع خوابوندن و پا در هواش کردن، منم همون زمانا میخواستم فرار کنم و برم، خدایی ترسیده بودم :/
گفتم حالا ناکارم نکنن، تو مطبم مثه بازار سید اسماعیل شلوغ شده بود،هر کی میومد و میرفت ب من نگاه میکرد، بابا شاید من نخوام کسی بدنمو ببینه هر چی دختر بود منو با اون قیافه دید و رفت :/
کلی سوزن مالیم کردن و کلیم پول دادم، یه محلولم بهم غالب کردن و با کلی چک و چونه فقط ۲۰ تومن تخفیف دادن و بعدش برگشتم خونه، تو راه برگشت از کنار یه بیمارستان اطفال رد میشدم یه زنه کلی جیغ و داد میکرد فک کنم بچش فوت شده بود، دلم کباب شد واقعا...
الانم ولو شدم رو تخت، همه یه همراه داشتن جز من :/
ای داد از بیکسی و تنهایی :/