خاله زنک
دیروز صب رفته بودم یه جایی کار داشتم, اصلا معلوم نبود چی به چی بود! فوق العاده شلوغ و بی نظم, سیستم نوبت دهیم داشت اما عملا به هیچ دردی نمیخورد چون ساز و کار مشخصی وجود نداشت!
کارامو به زحمت به مرحله آخر رسوندم که مسئول یکی از باجه ها گفت برو باجه فلان که کارتو انجام بده! رفتم اونجا از چند تا دختر که نشسته بودن پرسیدم شما نوبت گرفتین! گفتن آره ...
منم رفتم نوبت گرفتم و شمارم شده بود ۲۲۰! حالا باجه رو شماره ۱۹۰ بود!!
رفتم اونجا خانومی که مسئول باجه بود گفت مدارکتو بده, منم دادم! یکی از اون دخترایی که میدونست من تازه نوبت گرفتم پرید وسط و اومد اعتراض کرد! مگه اینجا کارا رو شماره انجام نمیدن و از این حرفا! خلاصه اون باجه کارمو انجام نداد!
حالا من اگه نوبت گرفته بودم شمارم مثلا یه چیزی در حد ۱۱۰ و ۱۲۰ میشد! چون خبر نداشتم باید شماره بگیرم خیلی عقب افتاده بودم, رفتم پیش اون مَرد و گفتم فلانی تو که میدونی من یک ساعته اینجام, خودت کارمو درست کن چون نمیتونم دو ساعت دیگه اینجا بمونم!
دستمو گذاشته بودم رو پیشخوان و با یه ژست خاص به دختره نگاه میکردم که کامل بسوزه! کارمو انجام دادم و رفتم, اونا هم احتمالا تا بعد از ظهر اونجا علاف موندن ...
من شدیدا رو نوبت و حق خواهی حساسم, اما واقعا حقم این نبود ۲ ساعت دیگه معطل نوبتی بمونم که از گرفتنش خبر نداشتم!
خلاصه وقتی میخواید یکیو کِنف کنید حواستون باشه خودتون اینجوری نسوزید!