۴ سال پیش با یه جمعی از پسرا آشنا شده بودم که با هم رفیق بودن، من تو جمعشون تازه وارد بودم و خیلی نمیشناختمشون یه مدت گذشت و باهاشون صمیمیتر شدم ...
یکیشون که پسر خوشتیپ و باحالی بود اسمش اشکان (اسم غیر واقعی) بود، این اشکان هر روز به ما عکس یه چیزیو نشون میداد و میگفت کدوم قشنگتره؟! عکس ساعت، لباس، گوشی و خیلی از چیزای دیگه!!
چند روز بعد اون لباس، ساعت یا گوشی باهاش بود!! منم حسودیم شده بود ک چه دوس دختره لارجی داره و خرجش میکنه!! یه مدت ک گذشت و تو جمعشون بودم از شدت حسادت به دوس دخترم گفتم برام کادو بخر 😅 حالا اون بنده خدا برام به مناسبت های مختلف هدیه میخرید اما شدت حسادتم خیلی بالا رفته بود و خودم درخواست کادو دادم 🤣
چون باهاشون خیلی آشنا نبودم به خودم اجازه نمیدادم اظهار نظری کنم و چیزی بگم اما یکم که رفیق شدیم دلو زدم به دریا ...
همون رمز قبلی ...