۹۱

امروز با علی حرف زدم, همچنان پُرتوان مشغول مخ زنی از آدمای جدیده! بدجور ترمز بریده و خودشو انداخته تو مسیر دختربازی!

زن سابقش خیلی اذیتش میکرده و انگار عقده ایی شده, البته این همیشه سر و گوشش میجنبیده و بارها خیانت کرده! اگه حرفاشو تحلیل کنی, متوجه میشی که زن بدعنق, گنداخلاق و ضدحالی داشته و احتمالا همین رفتارا باعث شده که علی خائن شه!

برای یکشنبه قرار گذاشت بریم بیرون, منم با اینکه کلی درس و کار دارم, چیزی نگفتم و قبول کردم! در این حد آدم فداکاریم!

۵۸

علی از زنش جدا شده (تو مرحله طلاقن و جدا زندگی میکنن), همیشه بهم میگفت من خیلی دوسش داشتم و بهش وفادار بودم! اما لعنتی هزار بار مورد نقضشو برام تعریف کرده!!! حداقل با ۵۰ نفر به خانومش خیانت کرده! البته همسر سابقش خیلی گنداخلاق و رو مخ بوده اما کارشو توجیه نمیکنه!

جدایی

اون لحظه ایی که با تمام وجود عاشق یه دختر شدی، همون لحظه باید تَرکش کنی چون آغاز خیانتش به توئه!!

این نوشتم یادتون بمونه، شاید سالها بعد بهش برسید ...

وفاداری

میتونی بدون دغدغه و استرس، گوشیتو (همه وسایل ارتباطی) در اختیار طرف مقابلت (همسر، رل، دوست یا هر کسی که بهش احساسی دارید) قرار بدی بدون اینکه از چیزی نگران بشی یا اینکه میترسی لو بری و دستت رو بشه!! جزئه کدوم دسته ایید؟! 

• اگه من بخوام جواب بدم، جز این یکی دو سال اخیر همیشه از این مسئله ترس داشتم و نقطه ضعفم بوده!! چون همیشه یه جای کارم لنگ میزده!! 

خیانت

نیمه شب در پاریس ک دیدم یاد کسی افتادم ک فقط نیمه خالی منو میدید و دائما ازم ایراد میگرفت، آخرشم سر همین داستان بهم خیانت کرد و رفت با کسی ک فک میکرد همه چی حالیشه و خیلی کار بلده ...

بخاطر این موضوع سرزنشش نمیکنم، حق داشته برای خودش بهترینو انتخاب کنه اما نه با تحقیر و کوچیک شمردن من!! اون زمان سنم کم بود و خیلی مشکلات روحی و مالی داشتم، شاید فقط برای تیپ و استایلم باهام دوس شده بود، اما از بقیه جهات نقطه مقابل هم بودیم، اون باانگیزه و شاد، من دپرس و گوشه گیر، اون مایه دار، من پول نداشتم یه شارژ برای خطم بخرم، اون فعال و پرانرژی من بیحوصله و عصبی ...

خدایی اون زمان بهترینا بهم پا میدادن من بخاطر این بهشون نه میگفتم، کسایی ک همه دنبالشون بودنو بخاطر این پروندم اما آخرش منو به یه کلنگ فروخت ...

من ایراد دارم خیلیم دارم اما شما هم بی عیب و ایراد نیستین حالا اگه یکی ب روتون نمیاره از لطفشه :)

خیانتش برام مهم نیست اما اینکه منو سکه یه پول کرد خیلی بهم زور داره ...

تو این فیلمم دختره خیلی پسر رو سکه یه پول میکرد :/

دوس دختر سابق

یکی از آشناها که پنجاه و خورده ایی سنشه و مجرده، چند وقت پیش تو اینستا یا فیسبوک اسم دوس دختر بیست سال قبلشو سرچ میکنه و میفهمه که طرف مطلقست و یه پسر ۱۵ ۱۶ ساله داره!

خلاصه چند ماه قبل ازدواج میکنن و الان بعد از سه ماه میخوان طلاق بگیرن ...

اینو ک شنیدم یادم افتاد یکی از دلایل خیانت یا نارضایتی زنها تو زندگی متاهلی فقط و فقط اینه که تصور میکنن اگه با فلانی ازدواج میکردم الان وضعم این نبود، ای کاش با اون خواستگارم ازدواج میکردم، اگه فلانی بود الان زندگیم این نبود، خلاصه میکوبن تو سر همسرشونو بقیه رو گنده میکنن، اینو یه ابزار و بهونه برای توجیه خیانتا و این چیزاشون قرار میدن ...

نه آبجی از این خبرا نیست که اگه با فلانی بودی الان تو بهشت زندگی میکردی و چون اون نیست حالا زندگیت جهنم شده، اگه زندگیت مشکل داره حداقل پنجاه درصدش خودت توش مقصری پس گردن شوهرت ننداز ...

حالا ممکن مردا هم از این بهونه ها بیارن اما درصدش تو زنا خیلی خیلی بیشتره ...

احتمال

امروز یه اتفاق جالب افتاد که شاید احتمال وقوعش یک در میلیون باشه !

دو تا دوست صمیمی که دخترم هستن(مثلا ب اسمای نازی و سما) و چند سال باهم رفیقن و کلی خاطره باهم دارن امروز برای اولین بار سرکلاس دانشگاه بحث میکنن و کنار هم نمیشینن، یه دختر دیگه کنار نازی میشینه، یهو موبایل نازی زنگ میخوره و اون دختره که کنارش نشسته ناخودآگاه ۴ رقم آخر شماره رو میبینه، ۴ رقم آخر شماره روند بوده مثلا ۱۳۷۲، همین موضوع باعث میشه دختره به نازی بگه این شماره رو از حفظه و میشناسش!!! نازیم با تعجب میگه آره همین شمارست، خلاصه معلوم میشه که دوست پسر الان نازی چند سال قبل با همین دختره دوست بوده و حتی ازش خواستگاریم کرده و کار به مشاوره قبل از ازدواجم رسیده منتها همه چی بهم خورده، نکته بد داستان این بوده که ۳ ماه قبل همین دختره دوباره به پسره پیام میده که من فلان شهر قبول شدم و بیا باهم دوست باشیم که ظاهرا پسره هم قبول کرده :|

دختره و نازی اهل دو شهرستان مختلف از یه استان بودن !!! هیچی دیگه همه چی دست ب دست هم داده که دست پسره رو بشه :|   

نیمه خالی

یه مدت زیادی صب تا شب با یکی باشی بعدش دو سه بار عصبانی بشی و ناراحتش کنی، طرف اون مدت زیاد خووبی رو نمیبینه فقط اون چند بار عصبانیتو ببینه !

جالبه چند روزم از دلش در بیاری و عذرخواهی کنی باز همونطور بدعنق باشه، معلوم نمیخوادت دیگه

من کسیو که بهم خیانت کرده بود بخشیدم حالا یه عده ام دنبال ... بهونن که همه چیو خراب کنن 

توهم توطئه

اکثر زنها و دخترها وقتی بی توجهی طرف مقابلشونو میبینن به اولین چیزی که متهمش میکنن این که کسی اومده تو زندگیت ؟؟؟

دیالوگ تکراری و همیشگی اینکه سعی کنی ضعف و ناتوانی خودتو پشت حضور یکی دیگه پنهان کنی و خودتو موجه جلوه بدی :/

نه آبجی مشکل از خودته کسی نیومده تو زندگیش، حالا بهت سرد و بی توجه شده خودتو درست کن :) 

اون چیه

یه دختره فضول بود هربار باهم بیرون میرفتیم یه دور منو بازرسی بدنی میکرد و با هر وسیله ایی که داشتم ور میرفت !

خلاصه یه شب رفتیم سفره خونه و منم حواسم نبود دو تا موبایل آورده بودم، اون یکی موبایلم ک دخیای دیگه شمارشو داشتن و این نداشتش تو جیب شلوارم بوود و یکم کوچیک و جمع و جور بود ! 

خلاصه هر چی داشتم و نداشتم ریختم تو همون جیب ک اگه گیر داد اون چیه مثلا بگم کیف پولم و نفهمه موبایل باهامه :/ 

یکم گذشت و دقیقا گفت اون چیه :||||

گفتم کیف پولمه ! گفت نه اون چیه ! گفتم ساعتم ! گفت نه اون چیه؟ گفتم چی چیه ! 

تا جیبمو خالی نکرد راضی نشد ، اون شبم یادم همین کوچیکه کلی به همون خطم مسیج داده بود و هیچ کدومو نخونده بودم کافی بود گوشیُ روشن میکرد و همه مسیجامو میدید ! 

خلاصه موبایلُ پیدا کرد و میخواست روشنش کنه ، گفتم سیمکارت نداره با خودم آوردمش ک اگه این گوشیم خاموش شد سیمکارتشو در بیارم و بندازم رو اون !

دختره فضول ول کن ماجرا نبود و منم عصبانی شده بوودم و نمیذاشتم روشن کنه ! آخرشم یکم دلخور شد و بیخیال شد !

منم یه اشتباه کردم ک بعد از دعوامون رفتم تو سرویس سفره خونه و سیمکارتو در آوردم و بعدش گفتم بیا ببین ک چیزی توش نیست :| 

انگار اونم خَره و نمیفهمه ، کارم بچگانه بود و کلا بهم شک کرده بود !

خلاصه اون بار آخری بود ک همو دیدیم :|

یادم همیشه میگفت یه عمه فضول دارم و پشت سرش حرف میزد اما تو عمرم فضولتر و دهن لقتر از خودش من ندیدم :/

اشتباه

امروز داشتم فک میکردم بزرگترین اشتباهم از دست دادن کسایی بود ک ب سختی تصاحبشون کرده بودم ، با بدگویی و بددهنی یا لو رفتن خیانتام ، یا اینکه ازشون خسته میشدم و ب هر قیمتی حاضرم بودم ک دیگه نباشن ...

خیلی وقتا از کارایی ک کردم پشیمون میشم ، با بداخلاقی و بی احترامی فراریشون میدادم چون واقعا حوصلشونو نداشتم نکته بدش اونجایی بود ک رو یکیشون دست بلند کردم ، عشقو ب نفرت تبدیل کردم و هر کی که رفت ازم متنفر شد ...

از صد نفری ک میان تو زندگیت مگه چندتاشون واقعا عاشقتن و دوست دارن اون عاشقای واقعیم ازم متنفر شدن چون خودمم نمیدونستم چی میخوام ، کسایی ک دیگه تکرار نشدن و نمیشن ، شاید فقط کوچولوئه برام مونده ک از ته دل عاشقم ، بقیه فقط زاپاسن واسه زمانی ک اون نیست ...

دیوار حاشا

یه ضرب المثل هست ک میگه دیوار حاشا بلنده یا یه همچین چیزی !

قبل از اینکه تلگرام خیلی فراگیر شه من تو واتساپ پلاس بودم ، اون موقع یه دختره باهام بود خیلی تیز و زرنگ بود ، دختر پخته و جا افتاده بود کلا ، این یه بار گوشی منو ازم گرفت نمیدونم چطوری تمام چتامو با همه کسایی ک توش بودن کشید بیرون  تمام اسناد خیانتم اومد بیرون ، نکته جالب توجه واکنش من بود ک گفتم نه اینا کار من نبوده و از این حرفا !!!! لامصب به یه درجه ایی از انکار کردن رسیدم ک خودمم باورم میشه حرفامو !!! همه حرفامم خونده بود با همشون ، آبروم رفت ولی اینقد خوب نقش بازی کردم و اینا که طرف باورش شد ، هیچی دیگه هنوزم باهامه  

زن زندگی

یه وقتایی دوس دارم ازدواج کنم ولی شخص مورد نظرمو پیدا نمیکنم , شایدم اگه پیداش کنم نخوام چنین حماقتی مرتکب شم , راستش اصلا به دخترای این دوره زمونه نمیشه اعتماد کرد , اصلا اصلا نمیشه اعتماد کرد , بهترینشون یه چیز دیگه از آب در میاد !!! البته منم آدمی نیستم کسی بتونه سرم کلاه بذاره ولی در کل یکی از موانع بزرگ که مانع ازدواجم میشه همین بی بند و باری و ارتباط های بی حد و مرز که فعلا بین مردم حاکم شده و واقعا متنفرم از چنین وضعیتی ...

شاید خودمم یکی از همین مردم باشم ولی یه چیزایی باید یه زمانی تموم شه متاسفانه برای خیلیا بعد از ازدواجم تموم نمیشه , صرف نظر از اینکه اگه طرف بتونه ده نفرو داشته باشه من میتونم هزار نفرو داشته باشم ولی از چنین ناهنجارهایی خوشم نمیاد , شاید من جز معدود کسایی باشم که همه شرایط برای متاهل شدنو داره اما چون اعتماد به جنس مخالف نداره فعلا دست رو دست گذاشته ! البته اینکه تصور کنم بخوام یه مدت طولانی با یکی زندگی کنم برام غیرممکن , واقعا میشه یکیو هر روز و هر لحظه ببینی !!!!! من که نمیتونم شما چی !!! 

جالبه

صب که از خواب بیدار شدم برام پیام اومده بود , یکی از دوست دخترای سابقم بود که یکی دو سال پیش کات کرده بودیم , برام جالب بود که چی شده دوباره اومده سراغم !

بهش پیام دادم و ظاهرا میخواد دوباره باهام باشه , نمیدونم اینو کجای دلم بذارم ! داشتنش بهتر از نداشتنش بهرحال گاهی حوصلم سر میره و دور و برم شلوغ باشه بهتره و چیزای دیگه ! 

البته خیلیم ازم کوچیکتره , سیزده سال ! دقیقا سیزده سال چون روز و ماه تولدمون یکیه خخخخخ 

یادم بهم خیانت کرد و رفت اینبار باید حالشو بگیرم و درس خووبی بهش بدم که خیانت کردن چه تاوانی داره البته تنبیه کردنش کار سختی نیست فقط باید چند روز بگذره ! خیانت کردنش اصلا برام اهمیتی نداره ولی بهم برخورد