۸ و ۵

همون رمز قبلی ...

ادامه نوشته

اخمالو

یه مرد میانسالی بود که تنها تو یه عمارت زندگی میکرد، همیشه جدی و اخمو بود، بچه بودیم هر وقت توپمون میوفتاد تو خوونش جرات نداشتیم بگیم توپمونو بده :| 

یه بار خیلی شاد و شنگول و خوشحال داشت میرفت خوونه، ما هم تا دیدیم سرحاله گفتیم توپامونو ازش بگیریم، اما چند ثانیه بعد دهنمون افتاد زمین :| 

فک میکنین چی شد؟! عمرا بتونید حدس بزنید :| 

خدا رحمتش کنه تقریبا ۱۴ سال قبل فوت کرد اونم تو تنهایی و بیکسی ... 

زمین خوونش اینقد بزرگ بود که بعد از مرگش یه آپارتمان ۲۴ واحد و یه آپارتمان ۱۴ واحد توش ساختن ... 

توپ قلقلی

یه بار با یه بنده خدایی قرار داشتم ، تو نت با هم آشنا شده بودیم ...

گفته بود یکم اضافه وزن داره ، قرار شد همو ببینیم !

وقتی دیدمش یه توپ بود ک داشت قِل میخورد =))