دیشب که حالم گرفته بود یادم افتاد کسیو ندارم یعنی برام بیشتر ملموس شد، اما یه عده هنوزم هستن که موقعی که کارشون لنگ یاد من میوفتن، حالا هر کی به یه نحوی، نمیگم آدمیم که به یاد همه هستم اما حداقل وقتیم کارم لنگه سراغ کسی نمیرم خودم با مشکلم کنار میام...
یه بنده خدایی واسه خریدن جهیزیه برای دخترش خونشو فروخت، جالبه دخترشم از جهزیه هاش ایراد میگیره که فلان و بهمانن، دختر الاغتر از این داریم؟؟؟
حالا خوونه باباش کلا چند میلیون بود مگه؟ یا اون پسری که اومده تو رو بگیره مگه برات عمارت گرفته که از جهیزیت ایرادم میگیری :/
ننه باباشم تو سن پیری رفتن اجاره نشینی ...
امروز دوباره اون دوستم زنگ زده بود، منم جوابشو ندادم چون مطمئنا میگه پول بده، یاد اون سریال بربره افتادم پول بده پول بده :/
پسرک احمق فقط واسه پول گرفتن یاد من میوفته، میخواد با پول من پولدار شه اونم مفت و بی زحمت :|
یه مدت زیادی صب تا شب با یکی باشی بعدش دو سه بار عصبانی بشی و ناراحتش کنی، طرف اون مدت زیاد خووبی رو نمیبینه فقط اون چند بار عصبانیتو ببینه !
جالبه چند روزم از دلش در بیاری و عذرخواهی کنی باز همونطور بدعنق باشه، معلوم نمیخوادت دیگه
من کسیو که بهم خیانت کرده بود بخشیدم حالا یه عده ام دنبال ... بهونن که همه چیو خراب کنن
یه دوستی دارم چند سال دنبال مهاجرت و رفتن به یه کشور دیگست، خلاصه امشب پیام داد و خدافظی کرد که داره میره چند روز دیگه ...
نمیدونم تو ک اینجام همه چی داشتی حالا بری یه کشور دیگه چی بگی، واقعا زندگی خیلیم ارزش نداره مگه آدم از زندگی چی میخواد البته بهش حق میدم که بخواد بره، دلم براش تنگ میشه ☹
یه دوس دختر خائن داشتم همیشه بهم زنگ میزد که تو برام بهترینی و هیچکس مثه تو نمیشه و گریه میکرد، اینو یادت باشه که من فقط عاشق توام و از این چرت و پرتا ...
از یه طرف عاشق من بوده از طرف دیگه با بقیه هم بوده :/
اوضاع بازار یه جوریه که کلا نمیشه معامله کرد، الان قیمتا روند کاهشی دارن فردا ممکن افزایشی بشن واقعا گیج کننده شده :/
کاش فقط ثابت بشه حالا رو هر نرخی اما اینقد بالا پایین نشه، الان کلی از کارام مونده اصلا نمیدونم کی خرید کنم چون میگم شاید بیاد پایین :/
همیشه سفیدا رو به نژادپرستی علیه سیاه ها متهم میکنن اما مطمئنم و یقین دارم که اگه همین قدرت دست سیاها بود هیچ سفیدیو زنده نمیذاشتن، در واقع سیاه ها هنوز قدرتشو پیدا نکردن وگرنه اونا از سفیدا نژادپرستترن، تا حالا از این زاویه بهش نگاه کرده بودین ؟؟؟
هر چی فک میکنم دوچرخه سواریو نمیتونم کنار بذارم :/
احتمالا تو همین هفته یه جدیدشو بخرم، دلم واسه اون قبلیه تنگ شده :(
اکثر زنها و دخترها وقتی بی توجهی طرف مقابلشونو میبینن به اولین چیزی که متهمش میکنن این که کسی اومده تو زندگیت ؟؟؟
دیالوگ تکراری و همیشگی اینکه سعی کنی ضعف و ناتوانی خودتو پشت حضور یکی دیگه پنهان کنی و خودتو موجه جلوه بدی :/
نه آبجی مشکل از خودته کسی نیومده تو زندگیش، حالا بهت سرد و بی توجه شده خودتو درست کن :)
یه آشنایی داریم دختراش دیگه دارن ترشیده میشن، اینم واسه اینکه سرگرمشون کنه هر روز یه تفریح جدید براشون درست میکنه، تفریح جدیدشون اینه یه سگ کوچولو گرفتن ۸ تومن، قفس و این چیزا هم ۳ ۴ تومنی براشون آب خورده، ماهی ۴۰۰ ۵۰۰ تومنم غذا مذا براش میخرن و اینطوری سرگرمن :/
حتما اینطوری دلشون خوشه :/ خدا رحمت کنه پدربزرگشونو که با ارث و میراثش اینا صاحب این چیزا شدن البته یادم که آرزوی مرگشو داشتن :|
وگرنه الان همون غذای سگم نمیتونستن واسه خودشون بخرن و بخورن :|
خلاصه نصیحت من به شما دخترای جوون اینه، تا جوونید و یه قیافه ایی دارید و چار تا پسر خنگ پیدا میشن که بیان خواستگاریتون یه جواب بله بدید و برید دنبال زندگیتون، به ۲۸ اینا برسید دیگه باید بمونید خونه باباتون و با گربه و موش بازی کنین :/
الان کلتون باد داره، فک میکنین تا ابد از این خواستگارا پیدا میشه :/
یادم بچه که بودم خونه یکی از فامیلا بودیم که یهو یه سایه با سرعت از جلوم رد شد، یادمه خیلیم ترسیده بودم، فک کنم یه بار دیگه هم از جلوم رد شد وقتی تو اتاق بودم اما مطمئنم حداقل یکبار دیدمش، شاید ۱۰ ۱۱ سالم بود بعد از اون هربار خونشون میرفتم منتظر بودم اون سایه ترسناک رد بشه و بره :/
یه دوست دختر داشتم اونم میگفت یکی از این سایه ها تو خونشونه حتی یه بار کاملا حس کرده بود که یه چیز گرم پاشو لمس کرده،چون چند سال دختر رو میشناختم و تو فواصل زمانی مختلف ازش حرف میزد که فلان چیزُ دیده یا حس کرده مطمئنم که تو خونشون وجود داشته :|
منی ک کلا به فیلم دیدن علاقه ندارم تو این چند روز دو تا فیلم سینمایی جنایی و کاراگاهی دیدم :|
خیلی عجیبه برام :/
با یه دختر دوست بودم ۲۹ سالش بود اون زمان، خلاصه یه بار قبل از خواب بهم گفت برام قصه بگو، منم فک کردم داره شوخی میکنه و الکی یکم مسخره بازی در آوردم و یه سری اراجیف گفتم و تموم شد :/
فردا و فرداهای بعدشم میگفت قصه بگو :||||||
آخرشم سر همین قصه بگو قصه بگو اینقد داد و بیداد کردم که خدا رو شکر همه چی تموم شد و از دستش خلاص شدم :|
کاملا جدی انتظار داشت براش داستان سرایی کنم ، منم که اعصاب این جفنگیاتو ندارم :|
یه رفیقی دارم هر بار بهم پیام میده فقط پول میخواد، لامصب زیر ۵ تومنم نمیخواد، دیروز پیام داده ۵ تومن بده برم جنس بیارم واسه مغازم :/
پول عمل دماغشم از من گرفته :| حالا ب موقع پس میده اما من که صندوق بانک نیستم :|
فک کنم کلا مغازشم با پول من راه انداخته :|
یه آشنایی داریم ارث زیادی بهش رسیده، هر روز خبر میاد دختراش دارن فلان جراحی و عمل زیبایی انجام میدن، اگه ارث بابابزرگشون نبود الان تو جوب داشتن نون خشک میخوردن :|
دو میلیارد خوونه یه جا بهش رسیده، اون زمان که ال۹۰ ، ۴۰ تومن بود نزدیک ۲۵۰ میلیون پول نقد بهش دادن ، ۸۰۰ میلیون یه جا دیگه داره، نزدیک ۶ میلیاردم از یه جا دیگه بهش میرسه !
خیلی خووبه نه ؟! منتظر باشی بابات بمیره تا پولدار شی :/
(هر چی بیشتر فک میکنم میبینم پولای بیشتری بهش رسیده حالا من کم گفتم انگار)
