۲۹۰

فک کنم دختر خوشگله دیشب آمار داد که شاید آویزون من بشه و بره آلمان!

گفته خب سر و وضعش ک خوبه (حتما پولی چیزی داره), شبیه آلمانیا هم هست, آلمانیم ک میخونه, منم بشینم رو سرش که بدون هیچ زحمتی مهاجرت کنم! حالا خبر نداره من واسه تفریح میرم اونجا :))

الان خیلی رایج شده که دختر یا پسر آویزون یکی دگ میشه که مهاجرت کنه, اصلا به یه بیزینس در قالب عشق و عاشقی تبدیل شده ...

هیچ دختری بدون در نظر گرفتن منفعتش بهت نزدیک نمیشه, این یه قانونه!

خونه

فامیلم عکس خوونشو فرستاده، چه خوونه بزرگ و خوشگلی بهش دادن!! چه جای محشر و قشنگیه ...

واقعا دولت اون کشور خونه رویایی براش اجاره کرده، عکساش شخصیه وگرنه میذاشتم شما هم خوونشو ببینید!! 

راستش یکم بهش حسودیم شد اما اون نتیجه زحمت و تلاششو گرفته و لایقشه، ایشالله که به بهترینا برسه و منم براش خوشحالم بالاخره از یه خونواده اییم ...

۱۲۰۰ تا اجاره خوونه، ۳۰۰ تا حق بیمه، ۲۵۰۰ تا خالص دریافتی در ماه!! اونم برای سال اول زندگیش، واقعا عالیه ...

قطعا سال های بعدی اقامتش درآمدش چند برابر این میشه ...

شارژر

اون فامیلمون بامداد جمعه رفت!! امشب، شب اولیه که تنها تو یه کشور غریب میخوابه، البته اونجا فک و فامیلا هواشو دارن اما بهرحال از خونوادش دوره و تنهاست ...

براش خوشحالم، بالاخره هم خودش یه نفسی میکشه و هم خونوادش از دستش خلاص شدن 😅

خنگول این همه اسباب و وسایل برده اما شارژرشو یادش رفته، همین اول کار سی یورو داده یه شارژر خریده، تقریبا ۹۰۰ هزار تومن!!

ویزا

اون آشنامون ویزاش آماده شده و به زودی میره!! براش خوشحالم چون کلا زندگیش از این رو به اون رو میشه!! 

هزینه بلیطش ۲۰ میلیون میشه، که حقوق ماه اول کاریش سه چهار برابر این مقداره!! 

مهاجرت

طرف تو بهترین دانشگاه کشور مدرک دکترا گرفته، رزمه برده بود که فلان شرکت داخل کشور استخدامش کنن اما بهش جواب رد دادن!! 

کاراشو کرده و تو یه کشور اروپایی برای تدریس اقامت گرفته، ماهی ۲۵۰۰ یورو حقوق خالصیه که بهش میدن، مکان زندگی و این چیزاشم رایگان در اختیارش قرار دادن، بیمه هم شده!!

بهترین زندگیو داشته باشه نهایتا ماهی هزار یورو خرجشه و تو سال اول کاریش میتونه تقریبا ۲۰ هزار یورو پس انداز کنه، اونم تو کشوری ک تورمش تقریبا صفره!! یعنی ۶۰۰ میلیون تومن فقط پس انداز سال اولشه که قطعا تو سالهای بعدی دستمزدش بالاتر میره ...

اینکه اینقد راحت نخبه های دانشگاهیمون مهاجرت میکنن واقعا تلخه اما اونا هم دنبال رفاه و آرامش خودشونن، دیگه لازم نیست تو صف روغن و مرغ وقتشونو تلف کنن!! 

مهاجرت

یکی از آشناها چند سال پیش به کشوری مهاجرت کرد که هزاران کیلومتر از اینجا فاصله داره!! البته مهاجرتش غیر قانونی و با قایق انجام شد، برام از خاطراتش تعریف کرد!! 

چند هفته وسط اقیانوس، شبای تاریک و طولانی که تو آب های ناکجا آباد سرگردان بودن و از شدت دریازدگی هر ساعت بالا میاوردن و دل و رودشون به فنا رفته بود، از کسایی که تو همون مسیر از گشنگی و تشنگی جوون دادن و کشته شدن ...

اوناییم که زنده رسیدن ماه ها زندانی و بازداشت بودن، بعد از اونم باید مدتها کارگری و حمالی کنن و یه جوری به اسارت و بردگی گرفته میشن و همه جوره تحت فشار روحی و روانی قرار میگیرن!! 

واقعا ارزششو داره؟! تو کشور خودت نون خشک بخوری سگش شرف داره به همچین زندگی!! آخرشم بعد از چند سال دیپورتش کردن و برگشت ایران اونم بدون هیچ دستاورد و نتیجه ایی ...

همون رمز قبلی ...

ادامه نوشته

دیپورت

یکی از آشناهامون تقریبا ۲۰ سال قبل قرار شد مهاجرت کنه و از ایران بره، با همه فک و فامیل خدافطی کرد و حلالیت طلبید، اون شبی که تو خونمون زار زار گریه میکردو یادم نمیره!! 

خلاصه یکی دو روز بعد سوار هواپیما شد و به کشور مقصد رفت، ظاهرا ۲ ۳ روز تو فرودگاه نگهش داشتن و بعدش دیپورتش کردن 😂

ما یه هفته بعد از گریه زاری و حلالیت طلبیش دوباره دیدیمش، بنده خدا انگار معذب بود که چرا بعد از اون همه اشک ریختن هنوز اینجاست و یه جورایی کِنِف شده بود 😂

البته چون پدرش خارجی بود بالاخره بهش اقامت میدادن چون اسمشم اینجوری بود مثلا اشکان جکسون 😁

خلاصه اشکان جکسون داستان ما چند ماه بعد از حلالیت طلبیش اینبار بدون خدافطی برای همیشه از ایران رفت و بیست و چند ساله ازش خبری نداریم ...

یادم باشه یه خبری ازش بگیرم، ببینم کجاست و چیکار میکنه، مادرش وخواهر و برادر ناتنیش ایرانن، با اینکه ناتنی بودن اما خیلی همو دوس داشتن خصوصا ارتباطش با خواهرش خیلی خووب بود ...

رفت

آخرین دوست دخترم قبل از فندق یکی بود که تقریبا همه اوقاتم با اون میگذشت، وقت همو پُر میکردیم و کلا خوش بودیم، همونی که تو وبلاگم بهش میگفتم گیسو ...

از تهران که رفت من خیلی تنها شدم، یه خلاء خیلی بزرگ برام بوجود اومد و انگار کل انگیزمو از دست دادم، دیگه نه کسی بود که بیاد پیشم یا با هم بریم بیرون و بگردیم، دختر شاد و شنگولی بود و روحیمو خووب میکرد ...

رفتنش واقعا برام گرون تموم شد، تا یه مدت افسرده بودم نه بخاطر اینکه اون رفته بلکه بخاطر خودم که دیگه کسیو نداشتم که باهاش وقت بگذرونم ...

پسر همسایه

پسره موهای کم پشتی داشت، مو کاشت، دماغشو عمل کرد و رفت اتریش!!

متولد ۶۱ ۶۲ بود، فک کنم ۴ سال میشه که رفته، دلیل رفتنشم این بود که دیگه کسی براش نمونده بود و خلاء روحی و عاطفی داشت ...

فقط نفهمیدم چرا قبل از رفتن اینقد به قیافش رسید!!! 

من احمق که ۶ ۷ سال پیش خیلی راحت میتونستم برم برای چی نرفتم؟!

فقط یه سری دلبستگیای احمقانه، تو این دنیا فقط و فقط باید به فکر خودت باشی، قید همه چیو و همه کسو باید بزنی تا به خودت برسی، خودخواه بودن خیلی خووبه ...

مهاجرت

یه آشنایی داریم چند سال قبل گفت با ۱۲ هزار یورو میبرم یکی از کشورای اروپای شمالی تا ب عنوان دانشجو اقامت بگیرم ...

اون زمان ک شاید ۳ سال قبل بود گفتم نمیخوام اما جدیدا دارم بهش فک میکنم!! گفت همه چیتو ردیف میکنم حتی خونه و این چیزا هم حله، تو فقط چند تا مدرک باید بدی ترجمه کنن و کارای سفارتو انجام بدی و بیای :/

حاضرم ۱۲ هزار یورو بدم اما حوصله دانشگاه و درس ندارم اونم به زبان هلندی و آلمانی و این چیزا :|

نکته بعد این ک با اروپاییا حال نمیکنم، آدمای نچسب و سردین البته من خودمم دقیقا همینطوریم شاید اونجا برام مناسب باشه :/

همیشه دوس داشتم تو قطب زندگی کنم، مثلا تو فنلاند یا ایسلند یا همچین جاهایی، تابستوناشون شب نداره و زمستوناشون از ۲ و ۳ ظهر هوا تاریک میشه ...

مهاجر

یه بنده خداییُ هربار میدیدمش قرار بود پاییز امسال!!! از ایران بره!

خلاصه با توجه ب اوضاعی که درش قرار داریم انگار کاراشو تسریع کرده و دوماه دیگه میره، بلیتشم نشونم داد ...

قیمت بلیتو نگم برات، هر نفر تقریبا سی میلیون !!! 

مهاجرت

تصمیم دارم یه مدت برم یه شهر دیگه زندگی کنم، از این شهر و خیابوناش خسته شدم دیگه

مهاجرت

یه دوستی دارم چند سال دنبال مهاجرت و رفتن به یه کشور دیگست، خلاصه امشب پیام داد و خدافظی کرد که داره میره چند روز دیگه ...

نمیدونم تو ک اینجام همه چی داشتی حالا بری یه کشور دیگه چی بگی، واقعا زندگی خیلیم ارزش نداره مگه آدم از زندگی چی میخواد البته بهش حق میدم که بخواد بره، دلم براش تنگ میشه ☹

ورزش و هجرت

یکی دو هفته میشه اصلا حوصله باشگاه رفتنو ندارم، تقریبا کمش کردم اما میرم، خیلی یکنواخت و تکراری شده برام، ورزش باید مفرح باشه بهت حال بده نه اینکه فقط زور بزنی و عرق بریزی :|

امشب داشتن مجبورم میکردن که دنبال مهاجرت باشم و تا جوونم برم یه جا دیگه زندگی کنم که البته منم چیزی نگفتم، تو کشور خودت بین هم زبونات تنهایی حالا بری کجا زندگی کنی مثلا :|

زندگی خیلی ارزش جنگیدن نداره، آخرش که چی بشه حالا اینجا یا اونجا...