۵۶۶

فردا امتحان دارم، کتاب درسی و کتاب کارشو کامل خوندم و حل کردم، چند صفحه اضافی آخر کتاب برای هر درس هست که باید اونا رو هم بخوونم و بنویسم اما حال ندارم!

از همه بدتر این که به خالم گفتم امروز گوشیشو میبرم که درست کنن، آخه احمق وقتی کار و گرفتاری داری چرا تعارف میزنی و برای خودت زحمت میتراشی!

بیرون برم و برگردم حداقل ۲ ۳ ساعت وقتمو میگیره! خستگی و این چیزاش به کنار ...

۵۲۹

* امشب مامان گفت دلش شیرینی میخواد، رفتم براش خریدم!

به یارو میگم یه ظرف کوچیک بده، میخواستم ۴ دونه بخرم اما ۸ تا داد! (البته کوچولو بودن)

دوس ندارم شیرینی و این چیزا تو خونه باشه!!

* فردا میانترم زبان دارم، هیچیم نخوندم!!!

۲۸۰

* انگار یه پرتقال تو گلوم گیر کرده! چشم و بدن درد با تب خفیف دارم, یعنی در این حد میمونه یا شدیدتر میشه ...

امیدوارم از این بیشتر نشه که حداقل به کارام برسم, البته فعالیت بدنی میتونه تشدیدش کنه اما مجبورم کلاسمو برم اگه نرم دگ اون مطلبو نمیفهمم!

یکم دگ از بیرون آبمیوه سفارش میدم, کسی نیست کاری برام انجام بده حتی مامانم حالمو نمیپرسه! آدم به این بی لیاقتی و قدرنشناسی تا حالا ندیدم, باورتون میشه یه کسی بتونه اینقد بی صفت باشه ...

* خواب دیدم مخ یه خانوم دکتر متخصص زدم (البته اون مخ منو زد یعنی خودش خیلی پا داد) بعد علی ناخواسته رفته بود پیشش و گفته بود سروش از فلان دختر خوشش میاد! اینقد عصبی بودم از دستش که نگم!

* امروز باید حداقل ۳ صفحه دگ درس بخوونم, واقعا نمیدونم توانشو دارم یا نه! فعلا ک دوس دارم بخوابم و استراحت کنم...

تلاشمو میکنم که بخوونم تا برای امتحان میانترم عقب نمونم...

۱۰۰

* امتحان دادم و خوب بود خدا رو شکر, به مناسبت پایان ترم شیرینی و شام گرفتم, در این حد فشار روم بود!

* حق بیمه دو ماهمو پرداخت کردم و بارش از دوشم برداشته شد! البته کمترین حق بیمه رو میدم, اگه عمری باشه و زنده بودم, معادل حقوق بازنشستگی کارگری بهم تعلق میگیره!

* روغن بادام شیرین و نارگیل گرفتم, امشب روغن بادام به پوست سرم زدم, ۲ ساعت رو سرم بود و بعد شستمش! نمیدونم تاثیر داره یا نه اما ظاهرا خواص خوبی برای خشکی پوست داره! بهرحال از هیچی بهتر دگ ...

* رضا با درآمد ۲۰ تومنی میخواد با دوس دخترش که اونم ۲۰ تومن در میاره ازدواج کنه! یه عده خیلی جرات دارن بخدا!

* عمم پیام داده بود, الان جوابشو دادم! (۱۲ و نیم شب) سریع سین زد و منم فرار کردم چون حوصله چت با کسیو ندارم یعنی کلا حرفیم ندارم!

* دیشب علی اعتراف کرد, پارسال ۱۸۰۰ دلار به زن داده ک هزینه تور خارجی رو بده و باهم سفر برن! زن بعد از ۶ ماه این دست اون دست کردن به علی گفته که پول رو خورده و از سفر خبری نیست! زن چند روز پیش به علی گفته پول بده که ماشینمو عوض کنم! دیروز علی بهم میگفت یکی از ماشینامو تو بخر (اینم فهمیده من پس انداز دارم و برام نقشه کشیده که ماشین بهم غالب کنه), نگو بدبخت میخواد ماشینشو بفروشه که به اون زن پول بده! قسمش دادم که از این خریتا نکنه, علی بیخیال شو سرجدت ...

میگفت اگه هم پول بدم (که میخواد بده یعنی مطمئنم میده, کاملا تسلیم مقابل این زنه) باید معادل پولی که میدم از ماشین دونگ به اسمم بزنه! گفتم بخدا تو سندم به اسمت بزنن باز میدیش به زنه! مگه برای زن سابقت از این خریتا نکردی! الان ۳۰ میلیارد خونتو زن سابقت خورد و رفت! (۳ دانگشو از قبل به اسمش زده بود, یک و نیم دانگم برای مهریه زد به اسمش) دگ عملا خونه برای زن سابقشه!

دیشب خیلی جدی بهش گفتم این زن تو رو بیچارت میکنه و بیخیالش شو, دگ تو فقط یه خونه, یه ویلا و دو تا ماشین برات مونده با یه مقدار پس انداز! بخدا همینا هم از چنگت در میاره یواش یواش! برای ماهی ۳ ۴ بار ...., خودتو به داری به فنا میدی!!!

۹۷

خیلی خستم, حتی نشد یه صفحه درس بخوونم! تقریبا تا ۱۲ شب با علی بیرون بودم و متاسفانه فردا قشنگ گند میزنم ...

هر چی میشه بشه, ما که کل زندگیمونو باختیم حالا غصه امتحان چرت یه آموزشگاهو بخورم!

۷۹

هفته بعد امتحان دارم, امروز وقتم کامل پُر و احتمالا نرسم چیزی بخونم! عجب اشتباهی کردم خودمو تو این دردسر انداختم!

یکی دو ساعت دگ باید مامانو ببرم دکتر, بعدش برم باشگاه, عصرم باید برم یجا دگ و عملا انرژی برای خوندن نمیمونه ...

دیشبم اون دختر رو ندیدم یا شایدم نیومده بود, البته واقعیتشو بگم اصلا دنبال رابطه با کسی نیستم, حوصلشو ندارم! اینا رو که تعریف میکنم بیشتر جنبه فان داره و جدی نیست...

۴۰

امتحان دیروز خیلی سخت بود, از ۲۰ نمره ۱۶ شدم!

۳۰

سه شنبه امتحان دارم اما انگیزمو کلا از دست دادم و حس و حال خوندن ندارم!

البته شاید مقطعی باشه و فردا حس و حالشو پیدا کنم ...

امتحان

چندتا کلیپ دیدم در مورد پسرایی که از طریق پسرای پولدار دوس دختراشونو امتحان میکنن! 

جالبه همه دخترا بعد از دیدن پسرایی با ماشینای خوشگل و گرون خیلی راحت همه چیو وا میدادن!

سوار ماشینا میشدن و اونا هم میبردنشون پیش دوس پسرشون :))

ولی چ حس بدی داشتن وقتی این صحنه رو می دیدن ...

کلا کسیو امتحان نکنی بهتره، ممکن نتیجش آزارت بده :)

بخوون

چهارشنبه حدودای ۵ امتحان دارم، امروز طلسمُ شکستم و یه چند ساعتی خوندم، استارت زدنش برام سخت بود که خدا رو شکر موفق شدم و یه برنامه ریزی کردم که دست و پا شکسته اما خووب تمومش کنم و برم واسه امتحان!

کامنتا رو بعدا تایید میکنم ...

بیخیال

چهارشنبه امتحان دارم ولی به روی مبارک نمیارم و دارم الکی وقت تلف میکنم، تُف به این ترم و امتحانش :|

امتحان

چهارشنبه امتحان دارم ولی مثه خَر تو گِل کردم ، چیکارش کنم :|

بد شانسی

دیشب نتم قطع شد و تقریبا دوازده رفتم لالا ، نمیدونم کی خوابم برد ولی خیلی طول نکشید ، صب ساعت شش بیدار شدم و تقریبا خیلی انگیزه داشتم ک برم امتحان بدم ، حدودای هفت از خونه زدم بیرون چون مسیرش خیلی طولانی نبود تصمیم گرفتم پیاده برم ...

ده دقیقه ایی از خونه دور شده بودم و هدفون تو گوشم بود ، یه پارس داشت خلاف جهت میومد ، یه دختره رو پله کیلینک دندونپزشکی نشسته بود و سرش تو گوشی بود ، یه پسره لاشی چند قدم جلوتر از من سرش تو گوشیش بود ، از کنارش ک رد شدم حس کردم داره نگام میکنه ، من کلا حواسم خیلی جمعه وقتی بیرونم ...

خلاصه پنجاه قدم اومدم پایینتر ک صدای جیغ اومد ، اون پسر لاشیه موبایل اون دختره رو زد و رفت سوار پارس شد و گازشو گرفتن و در رفتن ! دختره هم جیغ میکشید و دنبال ماشین میدوید !

رفتم واسه امتحان ک واقعا گند زدم ، یه اشتباهو دو بار تکرار کنی واقعا نوبره، از خودم ناامید شدم ، واقعا ازم بعید بوود ...

امتحان فردا

برام دعا میکنین امتحان فردا رو قبول شم ؟

اگه قبول شم خیلی اتفاق بزرگیه برام ...

تلاشمو میکنم ایشالله ک بشه ...

امروز

از صب بیرون بودم خیلی خسته شدم ، ظهرم ک با دخی رفتیم ساندویچ خوردیم ، بعدش یکم ول چرخیدیم و من رفتم آموزشگاه ک امتحان بدم !

امتحانش خیلی خیلی خیلی سخت بود ، اینقد ک دو سه نفر برگه سفید تحویل دادن و رفتن ، منم تمرکز نداشتم ، تا آخرین لحظه سر جلسه بودم به زور برگه رو تحویل دادم ، اون بحث indirect speech ک حدس میزدم مشکل ساز شه دقیقا مشکل ساز شد ، جالبترش اونجایی بود ک سوالات دو گزینه ایی رو ب زور جواب میدادم ، خیلی سخت طراحیش کرده بودن ، بین دو تا گزینه گیر کردن خیلی نوبره :|

قبل امتحان یکی از دخترا گفت دستتو باز بذار ک تقلب کنم ، حواسم ب اونم بود ک راحت تقلب کنه :/ 

احتمالا دو نمره غلط داشته باشم ، مطمئن نیستم ...

بعد از امتحانم با یکی از دخیای کلاس برگشتم ، تقریبا هم مسیر بودیم ! یه بند ناله کرده ک امتحانو میوفتم :|

امتحان فردا

در طول ترم خوندم ، مرورم کردم ولی خیلی سخته خدایی :/ 

اینقد گرامرش سخت بود ک انگار تحلیل سازه حل میکردم :| 

مغزم پُکید :/ 

دعا کنید نمره کاملو بگیرم ولی شاید یه جاییش از دستم در بره خیلی ریزه کاری داره :'(

سوت و کور

پُکیدم از تنهایی :/ 

دخیای بیمعرفت کَپَشونو گذاشتن اون وقت نفسشون باید تنهایی آهنگ گوش بده خیلی بیمعرفتن اینا :/ البته اینقد همو دیدیم و حرف زدیم دیگه چیز خاصیم نداریم بگیم ، مگه سفیدبرفی و کوشولو یکم حرف بزنن ، کوچیکه هم ک گویا مُرده ، سه روزه نمیدونم چ مرگش شده ، یه روزی برمیگرده ولی اون روز خیلی دیره دیگه :| 

عصر دومی زنگ زد ک باهاش برم فلان جا یه چیزی بخره ، گفتم حوصله ندارم خودت برو :| 

سفیدبرفیم ک زود خوابید :/ مشکوک میرنه البته هفت ساله میشناسمش مال این حرفا نیست ...

امروز سرکلاس داشتم ب اون دختره تقلب میرسوندم ، اونم جلوی استاد و تو امتحان اورال ! با اون قیافه متعجبش ب لبام‌ نگاه میکرد ک ببینه چی میگم ، بعدش اومده میگه اینطوری تقلب نرسوون استرس میگیرم =)))) 

پارتنر امتحانمو برده بودمش گوشه رینگ همینطوری تند تند حرف میزدم اونم کُپ کرده بود ، از اونور استاد همش تشویقم میکرد ، هیچی دیگه اینقد اونو کوبیدم ک خودم بهترین شدم و‌ نمره تاپ کلاس ! خدایی بهترینشون یک دهم من بلد نبود حرف بزنه :/ بدون اغراق ...

فعلا حالشو ندارم ایشالله بعدا بریم واسه تافلی چیزی ، مدرک جم کنیم :) 

نمره کامل

امتحانو نمره کامل گرفتم ، بقیه خیلی فاجعه بودن :/

آره دیگه من همیشه بهترینم البته فقط تو کلاس درس :))

موفقیت

امروز امتحان دارم برام دعا کنید سربلند بیام بیرون :)

آماده

ب این نتیجه رسیدم واسه امتحان آمادم ، زیادی سخت نگیرم بهتره :/ 

یه عده ایی وقتی میخوانت زمین و آسمونو بهم میدوزن ک پیششون باشی ولی همینا وقتی میخوایشون میگن خودتو لوس نکن :/ باز غر زدی :/ 

اینا خیلی خَرن :|

امتحان دارم

چند روز دیگه امتحان دارم ، خیلی سخت و زیاده ! موندم چطوری مرورش کنم، دعا کنید خوب امتحانو بدم و تموم کنم ، این دو سه روز کمتر بهتون سر میزنم،ولی بعدا میام وبتون و جبران می کنم ...

فرار از تنهایی

دخیا امروز هیچ کدوم نبودن جز یکیشون ! همشون کار و زندگی خودشونو دارن نمیتونم بیشتر از یه حدی ازشون انتظار داشته باشم که وقتشونو با من بگذرونن , منم کار و زندگیه خودمو دارم ولی خلا تنهایی همیشه اذیتم میکرده شاید دلیل بودن دخیا واسه همین , چون هیچ وقت هیچ کدوم نمیتونن به تنهایی وقت برام بذارن و منو درک کنن و کنارم باشن , مثلا اگه با یه نفر بودم محکوم به تنهایی بودم هر روز و همیشه ! 

امشب خیلی خستم , امروز خیلی خسته شدم , دوشنبه امتحان دارم البته نه امتحان مدرسه و دانشگاه ! یه مدل امتحان دیگه , حال و حوصله خوندنشو ندارم البته قبلا زیاد خوندم حالا اگه فرصت کنم فردا یه مرور کنم !