۸۵
امروز علی برام تخم مرغ آورده! (بخاطر ورزش زیاد میخورم) بهش میگم اینا چیه, میگه فک کن برات گُل گرفتم!
بیچاره امروز برای فرآیند طلاق و انتقال سند ملک (معادل ۸ میلیارد بجای مهریه و نفقه) ۳۰ میلیون پیاده شده بود!
دوس دخترشم تیغش میزنه و هیچی براش نمونده! در این حد که میگفت میخوام یکی از ماشینامو بفروشم که خرج این دختر رو جور کنم! یا سکه و دلار بفروشم!
خیلی ذلیل این دخترست, بخدا یه سال دگ با این بمونه باید خونشم بفروشه! بعد توجهیش میدونین چیه!
میگه پول ندم از دستم میره, پول بدردم میخوره یا اون! پس خرجش میکنم!
بنده خدا خیلی اسکل شده, میترسم دار و ندارشو از چنگش در بیارن و آوارش کنن! مرد حسابی با خودت چیکار میکنی تو, امروز تو ماشینش برام حرف میزد واقعا دلم براش میسوخت که چقد اسیر هوا و هوسشه! داره زندگیشو رو غریزش قمار میکنه!
دختر حداقل ماهی ۵۰ تومن ازش میکشه, دوس دارم دهنشو اسفالت کنم, این طفلیو به اسارت و بردگی گرفته!
امروز میگفت دگ برای خودم هیچی نمیتونم بخرم, همش خرج اون میشه! البته از بس احمق که ناراضیم نیست, آقا علی با این همه درآمد الان فقط در حد شکمش میتونه خرج خودش کنه!
بخدا دختر براش زیاده, ولی اسیر این یدونه شده! نمیدونم دختر چه رمزی زده که این بدبختو به بردگی درآورده!