۲۲۸
امروز برامون آش رشته آوردن, آخراش بود که مامانم گفت برای خواهرتم برداریم!
گفتم تا حالا مگه نگرانت شده که تو صبحانه, ناهار و شامتو چجوری میخوری, اصلا مگه براش اهمیتی داره که منو تو چیزی برای خوردن گیرمون میاد یا نه! حالا یه قابلمه آش اومده میخوای اونم برای دخترت نگهش داری!
سرشو بزنی تهشو بزنی عاشق دختراشه, منم اینجا نوکر و خدمتکارشم!
طرف ناهار و شامشو تو محل کارش میخوره, تو این چند ماه یه لیوان آب دست مادرش نداده, بعد حالا من بعد از مدت ها یه غذای خونگی گیرم اومده, از اینم محرومم میکنه!
* همین الان بارون گرفت, چ صداش قشنگه! کاش یکم خنک شه (همش چند قطره بود, انگار کلا برکت از اینجا رفته)