یادگاری
امروز دنبال یه چیزی بودم که اینا رو دیدم ، کلی دفترچه خاطرات ک اون دختره برام نوشته بود، سجاده و تسبیه و مهری که از مکه برام آورده بود، اصلا یادم نبود که اینا رو دارم ...
اینقد هدیه و کادو بهم دادن که همه رو بخشیدم به این و اون، کسی که رفته هدیه و یادگاریشم با خودش ببره بهتره :|
از تیشرت و لباس بگیر تا عروسک و ادکلن، ولی اینا رو که دیدم دلم براش تنگ شد، فک کنم ۸ ۹ سال پیش این جعبه عروسکو بهم داده بود، فقط یه وانت عروسک دارم تو خووونه :|||
+ نوشته شده در پنجشنبه دوازدهم مهر ۱۳۹۷ ساعت 1:47
توسط بیگناه
|