۵۰۵

* مامانو پیاده روی بردم و بعدش ناهار خوردیم! صورتمو اصلاح کردم و دوش گرفتم، الانم با حوله دراز کشیدم و یه ساعت دگ میرم بیرون و شب برمیگردم ...

* دوس دارم بخوابم ...

۲۶۲

هفت صب بیدار شدم, قرص و یه صبحانه مختصر ب مامان دادم, بعدش رفتم باشگاه, از باشگاه رفتم مرغ فروشی و چند کیلو سینه خریدم, اومدم خونه و سینه ها رو گذاشتم تو یخچال, بلافاصله رفتم تره بار, هویج و کدو و این چیزا خریدم و اومدم خونه!

مرغا رو مامان شست اما نایلون بسته بندی کم آوردیم! دوباره رفتم بیرون, اول رفتم داروخونه و برای مامان قرص گرفتم بعد رفتم سوپری, نایلون و این چیزا خریدم و برگشتم خونه!

دگ شروع کردم به آشپزی, کارا ک تموم شد با مامان رفتیم پارک که راه بره! اینقد گفت نون, که بعد از پیاده روی مامانو آوردم خونه و دوباره رفتم نون بخرم (کارت همراهم نبود)

الانم مثه جنازه افتادم رو تخت و منتظرم ناهار آماده شه ...

چند تومنم به مامان بدهکار بودم ک امروز بهش پس دادم و بی حساب شدیم ...

با این همه کاری که من میکنم باید حقوق بهم بده + حق بیمه!