۳۱۴
* یکشنبه بیاد (البته خیلی زود میگذره) و امتحان پایان ترمو بدم و راحت شم, شاید دگ ادامه ندم, شایدم ادامه بدم! واقعا نمیدونم ...
آخر اردیبهشت کلی خرج و مخارج رو گردنمه!
* امروز با مامانم پارک بودیم, یه مادر و دختر رو نیمکت نشسته بودن (گاهی برای محک زدن حافظش ازش یه سوالاتی در مورد افراد میپرسم) خلاصه بهش گفتم به نظرت این دختر همون دخترست (یکی ک چند ماه پیش دیده بود)
گفت بینی این خال داشت! گفتم نمیدونم دقت نکردم ...
گفت آخه اون قبلی آهن رو بینیش بود! :))))
جر خورده بودم از خنده, فک کن پیرسینگ بزنی بعد یکی بهت بگه خال یا آهن رو دماغت گذاشتی :)))
مادرمون یه پا طنزپرداز شده برای خودش ...
* امشب خیلی به شکمم حال دادم, جاتون خالی بود!