* یکشنبه بیاد (البته خیلی زود میگذره) و امتحان پایان ترمو بدم و راحت شم, شاید دگ ادامه ندم, شایدم ادامه بدم! واقعا نمیدونم ...

آخر اردیبهشت کلی خرج و مخارج رو گردنمه!

* امروز با مامانم پارک بودیم, یه مادر و دختر رو نیمکت نشسته بودن (گاهی برای محک زدن حافظش ازش یه سوالاتی در مورد افراد میپرسم) خلاصه بهش گفتم به نظرت این دختر همون دخترست (یکی ک چند ماه پیش دیده بود)

گفت بینی این خال داشت! گفتم نمیدونم دقت نکردم ...

گفت آخه اون قبلی آهن رو بینیش بود! :))))

جر خورده بودم از خنده, فک کن پیرسینگ بزنی بعد یکی بهت بگه خال یا آهن رو دماغت گذاشتی :)))

مادرمون یه پا طنزپرداز شده برای خودش ...

* امشب خیلی به شکمم حال دادم, جاتون خالی بود!