۷۸

یه دختر جدید اومده بود برای مجموعه (شایدم من بار اولی بود که میدیدمش) خیلی خوشگل, مهربون و خوش خنده بود! با لبخند باهام حرف میزد اما من مثه بُز نگاش میکردم! نمیدونم چرا همیشه جدی و گنداخلاقم!

حسابی ورزش کردم, اومدم خونه یکم کارامو انجام دادم, حموم کردم و الان با حوله ولو شدم! خیلی میچسبه واقعا!

نیم ساعت دیگه باید لباس بپوشم و برم تا حدودای ده شب! یه دختر اونطرفا هست ک همیشه بهم نگاه میکنه, منم مثه قزمیتا فقط از کنارش رد میشم! امروز اگه ببینمش و نگام کنه حتما بهش سلام میکنم! (بقیشو باید ببینم چی پیش میاد)

شانس بدم, این دختر و من هر دومون تو یه سطحیم اما کلاسامون جداست! اگه همکلاسی بودیم تا حالا مخمو زده بود :)

نگاه

نمیدونم دقت کردین یا نه اما وقتی با دوست دخترت بیرون میری، دخترایی که از روبرو میان با نگاهشون دوست دخترتو میخورن!! 

سر تا پای دختر رو برانداز میکنن و بیشتر به صورتش نگاه میکنن!! 

شایدم کنجکاون ک ببینن این دختره کی بوده که تونسته مخ پسر به این خوشتیپیو بزنه 😂

خلاصه حسادت ها و فضولیای دخترونه رو همه جا میشه دید ...

چرا

طرف از فاصله بیست متری بهت زل زده و نگات میکنه، حتی وقتی از کنارت رد میشه باز زیرچشمی دیدت میزنه!! 

حالا به همین بگم میتونیم باهم آشنا شیم میگه زالزالک کچل در مورد من چی فک کردی، از هیکلت خجالت بکش بیشعور 😅

اینا با خودشون چند چندن؟! 

زُل

عصر رفته بودم پیاده روی، تو کوچه پس کوچه ها قدم میزدم، از تو یه کوچه باریک رد میشدم که چند قدم جلوتر یه دختر شاید ۲۲ ۲۳ ساله با یه سگ پاکوتاه ِ پشمالو جلوی پادری یه خونه نشسته بودن، دختره سرش تو گوشی بود، من که نزدیکشون شدم این سرشو بالا آورد و بهم زُل زد، یه دور براندازم کرد، اینجور موقعها ما پسرا معذب میشیم :| 

منم درحال صحبت با گوشی بودم و رفتم اما چیزی که برام عجیب بود بی روحی و سردی خاصی بود ک تو صورت اون دختر بود، نمیدونم اون حسی که بهم دست داد معذب شدن بود یا ترس از نگاهش، نگاه سنگینی داشت خلاصه :| 

موقع برگشت جرات نکردم از اون مسیر برگردم ...

زُل

خواب بودم یهو نمیدونم چی شد چشامو باز کردم، دیدم یه کله با دو چشم گرد شده داره نگام میکنه 😰

فک کن همه جا تاریک یکی بهت زُل بزنه، کرک و پرم ریخت خدایی، بهش میگم ترسیدم میگه منم ترسیدم !!! بعد دوتایی خوابیدم 🙄

صب ازش میپرسم چرا اونکارو کردی دیشب، میگه دقیق یادم نیست اما با یه صدایی از خواب بیدار شدم و ترسیدم، میگم چرا ب من زُل میزنی هر وقت میترسی منُ بیدار کن 😒 

یه بار دیگه هم داشتم خروپف میکردم ظاهرا دوباره چشامو باز کردم و داشته باحالت عصبانی نگام میکرده 😓

کلا ید طولایی تو بیدار کردن من داره 🤫

ظاهرا حس ششم قوی دارم که با زُل زدن یکی از خواب بیدار میشم 😶

مات

امشب رفته بودم تو فروشگاه خرید کنم ، یه دختره ۲۵ ۲۶ ساله پشت در وایساده بود و تقریبا چسبیده بود به شیشه !

اون ۷ ۸ دقیقه ایی که اونجا بودم فقط داشت به من نگاه میکرد ، حتی بهش نگاه میکردم باز به چشمام نگاه میکرد و نگاهشو تغییر نمیداد، آخرشم که اومدم بیرون باز نگام میکرد ! 

نمیدونم دلیلش چی بود ! منتظر خواهر و مادرش بود ک تو فروشگاه بودن اما چرا ب من نگاه میکرد اونم اینقد طولانی 😓

خیلی بده یکی اینجوری بهت زُل بزنه 😓

نگاه

امروز یه جایی بودم ، هر بار سرمو بالا میاوردم میدیدم بقیه دارن نگام میکنن ، واقعا چرا :/

قاطی

یکی دو روز پیش در مورد حساسیتم ب زُل زدن نوشتم ، امروز با کوچیکه بیرون بودم دو تا از این پسرای ... زُل زده بودن و نگاه میکردن ، خیلی حساسم رو این چیزا ! هیچی دیگه چپ چپ نگاشون کردم راشونو کشیدن رفتن ، حیف دردسر داره وگرنه گرشون میزدم تو هم :/ 

لامصب یکی دو موردم ک نیست ، کلا جا افتاده ب زن و دختر مردم زُل میزنن ، یا دو نفر ک باهمنو برانداز میکنن ، مختص جای خاصیم نیست بین ثروتمندا و پولدارا و آدمای لارجم این قضیه حاکمه ! فقط دُزش فرق داره :/