۷۸
یه دختر جدید اومده بود برای مجموعه (شایدم من بار اولی بود که میدیدمش) خیلی خوشگل, مهربون و خوش خنده بود! با لبخند باهام حرف میزد اما من مثه بُز نگاش میکردم! نمیدونم چرا همیشه جدی و گنداخلاقم!
حسابی ورزش کردم, اومدم خونه یکم کارامو انجام دادم, حموم کردم و الان با حوله ولو شدم! خیلی میچسبه واقعا!
نیم ساعت دیگه باید لباس بپوشم و برم تا حدودای ده شب! یه دختر اونطرفا هست ک همیشه بهم نگاه میکنه, منم مثه قزمیتا فقط از کنارش رد میشم! امروز اگه ببینمش و نگام کنه حتما بهش سلام میکنم! (بقیشو باید ببینم چی پیش میاد)
شانس بدم, این دختر و من هر دومون تو یه سطحیم اما کلاسامون جداست! اگه همکلاسی بودیم تا حالا مخمو زده بود :)