۷۳

بیرون که بودم علی بهم زنگ زد, ۵۸ دقیقه حرف زدیم!

ماجرای تیشرت براش تعریف نکردم, البته بعدا ک ببینمش حتما میزنم تو روش!

دوباره مخ یکی دگ رو زده! دختر دکترا داره و از این بچه درس خوناست, تو دیت دوم به علی گفته بیا ازدواج کنیم :))

علی امروز دختر رو برده فلان رستوران ک غذاهاش پُرسی یه تومن به بالاست! من موندم این بشر که اینقد دست و دل بازه چرا به ما که میرسه گدا میشه!

حالا زنگ زده از من مشورت بگیره که چیکار کنم! این عمرا بتونه دو تا رو همزمان هندل کنه و احتمالا یه گند اساسی بزنه!

آشنایی

چند روز اخیر با خیلیا صحبت کردم، هم نوشتاری و هم صوتی!! (تو وبلاگ نه، جاهای دیگه)

خیلی سال بود که به هدف دوستی و آشنایی وارد همچین محیطایی نشده بودم، واقعا دیگه حوصله مخ زنی و اینکارا رو ندارم اما فعلا چاره ایی نیست!!

ادامه میدم شاید گزینه خوبی پیدا شد!! دیروز یکیشون ک همینجا هم زندگی میکنه بهم شماره داد، شاید امروز بهش زنگ بزنم البته شاید!!

زرنگ

گوشیم زنگ خورد و جواب دادم، تو محوطه دانشگاه بود و دوستش پیشش بود!! چند دقیقه ایی که صحبت کردیم، دوستش گفت میخواد با من حرف بزنه!! 

بهم گفت باهاش حرف میزنی؟! گفتم باشه ...

دوستش شروع کرد به حرف زدن و بعد از چند دقیقه از پیش دوستم فرار کرد!! اون دنبال این میدوید و این فرار میکرد!! حالا هدفش از فرار کردن چی بود؟! 

از دوستم که دور شد شمارمو از تو گوشیش کِش رفت و یادداشت کرد!! بهم گفت بعدا بهت پیام میدم، منم گفتم باشه :|

شبش پیام داد و یکم صحبت کردیم، یه مدت ارتباط داشتیم البته به دوستم میگفتم مثلا امروز با آرزو (اسم غیرواقعی) صحبت کردم، اونم دختره روشنفکری بود و چیزی نمیگفت فقط با تعجب میگفت با آرزو حرف زدی؟! منم میگفتم آره!! فقط تعجب میکرد!

همون رمز قبلی ...

ادامه نوشته

کراش

یه برنامه به اسم ریدکال بود که اعضای گروه ها و کانالا بیشتر صوتی باهم صحبت میکردن و صداشونو میشنیدی، منم رو هر چی دختره صدا قشنگ بود کراش داشتم!! 

یکی از کراشام یه دختره فانتزی ژیگول بود (طبق عکساش) که هیچ وقت حتی ت خ م شو نداشتم باهاش حرف بزنم، احساس میکردم خیلی از سرم زیاده و نباید برم سمتش!! خیلی تو قیافه بود و دک و پُزش زیاد بود!! وضع مالی خووبی هم داشت و انگار از دماغ فیل افتاده بود!! از اون دخترایی که هر جا میره میخواد خودشو قاطی گنده های جمع کنه و با اونا بپره ...

با این اخلاق گندی که داشت منم از دور پیگیرش بودم که چیکار میکنه، خلاصه بعد از چند ماه با یکی از پسرای اونجا رل زد!! پسره تقریبا شاخه اونجا بود و خیلیا میشناختنش!!

یکی دو سال گذشت و اتفاقی عکسه پسره رو دیدم 😂

پسررره خزززز اصلا باورم نمیشد اون دختره با این رل زده باشه، حتی بعدا گفتن پسره تو خوونه کاه گِلی زندگی میکنه!! یه پسره ۳۳ ۳۴ ساله شبیه معتادایی که ضایعات جم میکنن!! 

یارو هیچی نداشت حتی شعور و فرهنگم نداشت، هر روز و هر شب در حال فحش ناموسی دادن به این و اون بود!! نکته جالبترش این بود که پسره به دختره خیانت کرد و رفت با یکی دیگه از دخترای ریدکال 😅

خلاصه اینکه هیچ وقت خودتونو دست کم نگیرید، مثه من نباشید 😂

دوتا دوتا

از اونجایی ک قبلا آدم خوش اشتهایی بودم و حال و حوصلمم زیاد بود، چندتا چندتا دخترا رو سرگرم میکردم :||

حالا یه دوره هایی همزمان دو تا دوس دختر هم اسم داشتم، اون دوره ها خیلی خوشبحالم بود، بعضی اسما رو ک ۸ ۹ تا ازشون داشتم، بعضی اسما رو هم کلا نداشتم :/

مثلا فک کن دو تا عسلُ باهم داشتم، ای داد بیداد 😂

دوچرخه

جمعه رفته بودم دوچرخه سواری، ۴ ۵ تا دختر رد میشدن یکیشون اومده نزدیکم بهم نگاه میکنه و میگه دلم دوچرخه میخواد 😐

وضعیت به جایی رسیده با فرقونم میتونی مخ زنی کنی 😶

حال بد

حال مرگ دارم نمیدونم چم شده 😂

البته اینقدم جدی نیست ولی میخوام خودمو لوس کنم 😛

امروز یکی از دخیا بلاکم کرد خخخخ ، فک کرده برام مهم 🤣

داشتم مخ زنی میکردم تا اومدم شمارشو ازش بگیرم یهو گفت من از اینور میرم شما چی ! نمیدونم چرا حس میکردم انتظار داشت بگم خب من از اونور میرم ! منم نامردی نکردم گفتم از اونور میرم و رفتم خخخخخخخ 😂

ولی جلسه بعدی منم از اینور میرم 🙄

مخ زنی

سن و سالم کمتر بود یکی از کارای هیجان انگیز زندگیم مخ زنی بود ، یه هیجان خووبی داشت ، اینکه ببینی طرف بهت پا میده یا نمیده ! 

موفقیت داشتم یه وقتاییم شکست میخوردم بعضی وقتام سنگ رو یخ میشدم ، دلیل اصلی شکستامم این بود رو کیسایی دست میذاشتم ک نباید میذاشتم اونم واسه اینکه هیجانشو بیشتر کنم !

الان ک فکرشو میکنم چ حال و حوصله ایی داشتم ، راست میگن هر چیزی یه سنی داره ، الان اگه کسیم بیاد مخمو بزنه حوصلشو ندارم :/