۷۳
بیرون که بودم علی بهم زنگ زد, ۵۸ دقیقه حرف زدیم!
ماجرای تیشرت براش تعریف نکردم, البته بعدا ک ببینمش حتما میزنم تو روش!
دوباره مخ یکی دگ رو زده! دختر دکترا داره و از این بچه درس خوناست, تو دیت دوم به علی گفته بیا ازدواج کنیم :))
علی امروز دختر رو برده فلان رستوران ک غذاهاش پُرسی یه تومن به بالاست! من موندم این بشر که اینقد دست و دل بازه چرا به ما که میرسه گدا میشه!
حالا زنگ زده از من مشورت بگیره که چیکار کنم! این عمرا بتونه دو تا رو همزمان هندل کنه و احتمالا یه گند اساسی بزنه!
+ نوشته شده در جمعه سوم اسفند ۱۴۰۳ ساعت 21:22
توسط بیگناه
|