۲۶۵

* ظرفا رو دگ خودم میشورم (فقط مال خودمو مامانم), حس بهتری دارم واقعا وقتیم نمیخواد ...

* دیشب یه جمله ناب اومد تو ذهنم ولی متاسفانه یادم رفت که بنویسمش و الان فراموشم شده ...

* خیلی برنامه ریزی کردم که چطوری برم اون شهر و خونه رو اجاره بدم! احتمالا تو دو نوبت برم که هم مادرم خیلی تنها نمونه و هم ب خودم فشار نیاد ...

* باید از امروز درس بخوونم تا بیشتر از این عقب نموندم و درسا رو هم تلنبار نشده, دگ جمع کردنش غیرممکن میشه ...

زهره ترک

چند دقیقه پیش از اتاق اومدم بیرون که یهو یه ظرف از تو آشپزخوونه افتاد و شکست، زهره ترک شدم واقعا 😓

امشب چندبار صدای تکون خوردن ظرف و وسایل از تو آشپزخونه اومد، حالا نمیدونم بد چیده شدن و تکون میخوردن یا پای یه عنصر نامرئی در میوونه 😓

کار خوونه

امروز ۳ ۴ ساعتی مشغول کار خوونه بودم، از ظرف شستن و تمیز کردن آشپزخوونه بگیر تا شام درست کردن و این چیزا ...

شامم خوشمزه شده بوود، خودم ک راضی بودم خخخخ :D

ظرف

کلی ظرف آماده کردم که بشورم، فک کنم یکی دو ساعتی کار داشته باشن :(

حال و حوصله بیرون رفتن ندارم، فقط باید یکم خرید کنم که گشنه نمونم، نمیدونم چی بخرم و چی بخورم، دل و دماغ هیچکاری ندارم