بی خاصیت

مردک بی خاصیت کله ظهر ما رو برده ورزش، قرار بود ساعتای ۲ ۳ بریم اما ساعت ۱۲ میگه بیا دنبالم!! 

قرار بود بریم کوه، منم لباس و کفش کوه تنم بود بعدش که رسیدیم میگه نریم بالا چون خطرناکه!! میکشنمون و از این حرفا :|

هر چی اصرار کردم نیومد، آخرش لب جاده مثه عقب افتاده ها ۳ ساعت راه رفتیم!! منم لباس و کفشم سنگین بود و واقعا اذیت شدم ... 

۳ ساعت حرف مفت زده، آدم به این ترسویی و بی خاصیتی ندیده بودم!! 

واقعا تنهایی خیلی لذتش بیشتره تا با یه موجود بی خاصیت و ترسو بری بیرون!! 

امروزم میخواد زنگ بزنه، بهش میگم نمیام!! مگه سرمو خر گاز گرفته برای پیاده روی برم خارج از شهر!!

شجاع یا ترسو

من همیشه آدم ترسویی بودم یا بهتر بگم خیلی محتاط بودم، سعی کردم با محافظه کاری زندگی کنم و خیلی خودمو قاطی کارا و رفتارای هیجانی و شتاب زده نکنم!! 

حتی یادم از ۳ ۴ سالگی خیلی عاقلانه فکر میکردم، حتی بچگی خووبی نداشتم چون اصلا بچگی نکردم :| 

آدمای ترسو و محتاط جایی تو این دنیا ندارن ...

قضاوت

تو خیابون بودم و پیاده برمیگشتم خونه، یه دختره خوش استایل تقریبا صدمتر ازم جلوتر بود من بدو بدو رفتم ک بهش برسم، قد بلند و خوش ترکیب بود، یه گربه از کنارش رد شد و اون دوید رفت و یه سمت دیگه، به خودم گفتم این خودشه چون از دخترای لوس و ترسو خوشم میاد

خلاصه بعد از چند دقیقه گفتم برم باهاش حرف بزنم، بهش نزدیک شدم و گفتم ببخشید، هیچی دیگه تمام آرزوهام ب باد رفت :|

گفت جان ! گفتم فک کردم همکلاسیم هستین و معذرت خواهی کردم و رفتم، صورتش با استایلش همخونی نداشت، میشه گفت ترسناک بود فیسش :|