۳۰۸
پست قبلی گفته بودم فردا شب مسافرم!
الان تو اتوبوسم (تقریبا ۳ بامداد), چند دقیقه پیش لاستیک اتوبوس ترکید! کم مونده بود چپ کنه! البته خدایی من اصلا نترسیدم ...
ولی الان ک کنار جاده توقف کردیم یکم میترسم ک از پشت بزنن بهمون!
چ صدای انفجاری داد, ولی دم راننده گرم ک نجاتمون داد وگرنه فردا خبرشو تو سایتا میزدن ک فلان اتوبوس در اثر ترکیدگی لاستیک چپ کرد و فلان تعداد کشته و زخمی شدن!
خدا میدونه تا کی اینجاییم ...
فعلا از پلیس و نیروی کمکیم خبری نیست ...
دگ نظارتی وجود نداره, همه چی کهنه و فرسوده و از رده خارجه! جون مردم اینجوری تو جاده ها گرفته میشه ...
۲۲۰
* امروز دوباره کلی دعوا با مامانم داشتم, خیلی رو مخمه ...
دلیل اصلی بحث و دعوامون هم زبون درازشه! هم حاضر جواب و هم بی منتت میکنه!
واقعا نمیتونم تحملش کنم, نمیدونم چرا وسایلمو جمع نمیکنم و برم, خریت تا کی خریت تا کجا! ولش کن و برو واقعا لیاقت محبتای منو نداره ...
* تو گوشیم نوتیف اومد که دو سال پیش همین روز این عکسا رو گفتی! البته به میلادی ۳۰ مارس بود اما ۱۱ فروردین میشد (تا جایی ک یادمه)
تو نوروز که حجم مسافرا زیاده هر چی وسیله قراضه و از رده خارج وارد سیستم حمل و نقل میشه! خلاصه اتوبوس بعد از چند ساعت حرکت و چند بار عیب و ایراد و توقفی که تو جاده داشت دگ به طور کامل خراب شد و استارت نخورد!
۴ ۵ ساعت تو جاده بودم تا اتوبوس دیگه ایی اومد و مسافرا رو سوار کرد! این عکسا رو اونروز گرفتم ...
۱۴۶
* این همه از علی انتقاد میکنم اما گاهی وقتا خَر پیش خودم ارشمیدسه! (تو روابط عاطفی)
* دنبال بلیت اتوبوس میگردم که چند روز از اینجا فرار کنم (برای امروز بلیت زیاده اما یکشنبه کلاس دارم وگرنه همین الان میرفتم), برای بقیه روزها همشون پُر هستن البته اتوبوس اضافه میکنن و منم بالاخره یه بلیت گیرم میاد (هر چی اتوبوس قراضه و از رده خارج تو نوروز وارد جاده ها میشن), برام راحت تره با ماشین برم اما از جاده میترسم, اونم تو تعطیلات نوروز که هر چی ناشی و مست و از خدا بیخبره ریختن تو این جاده ها! علی هم چند روز پیش بهم گفت اصلا تو نوروز نری تو جاده که میکشنت!
شاسکول
امروز هر خاطره ایی یادم میاد مینویسم :|
خلاصه یه بار از تهران به یه جایی پرواز داشتم، شب هم بود و معمولا پروازهای شب خیلی آرومن خصوصا تو فصول گرم سال ...
ما رسیدیم و مشغول پیاده شدن بودیم وسط پله ها بودم ک دیدم دو تا دختر شاسکول آبادی رفتن تو قسمت انبار هواپیما و میخوان از اونجا چمدوناشونو تحویل بگیرن 😂
مسئولای حراست جلوشونو گرفتن و ردشون کردن، فک کرده بودن اینجا هم مثه ترمینال اتوبوسه ک بری چمدونتو کنار اتوبوس تحویلت میدن :|