۲۲

امشب علی گفت بریم با ماشین دور بزنیم و دوباره برت میگردونم در خونه! گفتم بریم!

چون قرار نبود پیاده شیم منم یه اسلش خونگی نازک تابستونی پام کردم با یه هودی! بعد اینم نامردی نکرد, صاف منو برد در فلان مال پیاده کرد و میگه بریم اینجا رو بگردیم!

حالا همه خوشپوش بودن ولی من شبیه اینایی بودم که اومدن تا سرخیابون آشغالا رو بندازن تو سطل و برگردن تو خونه!آخرشم منو در ایستگاه مترو پیاده کرد و بقیشو زیرزمینی برگشتم خونه! نمیدونستم ساعت ده شب زمستون مترو اینقد شلوغه! خلاصه نصف شهر ما رو با اون قیافه پریشون و یخ زده دیدن!

یخ زده

امروز تو میوه فروشی دستم با یه چیزی برید و خوون اومد!! 

حواسم بود انگشتم  به جایی نخوره و آلوده نشه، رسیدم خوونه و بستمش اما دیدم خوون رو دستم یخ بسته 😅😂

خلاصه خیلی سرده، مراقب باشین خون تو رگاتون لخته نشه!! مایعات زیاد بخورید ... 

بارون

تو هوای بارونی نمیشه کوه رفت یعنی میشه ولی اذیت میکنه!! چند بار تو هوای بارونی گیر افتادم و یخ زدم!! زمین هم گِلی شده و ممکن لیز بخوری و به فنا بری!!

البته قرمزی پاهام هنوز خووب نشدن و نمیخوام بدترشون کنم ...