دگرگون

امروز تو یه محله تقریبا قدیمی بودم، انتهای کوچه بودم و برای رسیدن به خیابون باید از یه پله های بلند بالا میرفتم!!

ارتفاع هر پله به قدری بلند بود که دمپای اسلشمو کشیدم بالا تا پاهام اینقدی باز بشن که به بالای پله بعدی برسن!! حالا بماند که اسلشم گشاد و فاق بلندم بود!! 

لامصب پله ها تمومیم نداشت، منم تند تند بالا رفتم و رسیدم به خیابون ...

چند ساعت بعدش که برگشتم خوونه تمام قسمت لگن و انتهای کمرم درد گرفته بود، نمیدونم مردم اون کوچه چطوری عبور و مرور میکنن!! بیچاره به آدمای سن بالاش، پدرشون در میاد ...

خسته

دیشب از شدت خستگی بیهوش شدم، فک کنم یازده یا یازده و چند دقیقه خوابم برد، کم خوابی شب قبلش و وسیله جابجا کردن دیروز خیلی خستم کرده بود 🙁

کمربند ورزشیمو به کمرم بسته بودم و با کمک یکی کلی وسیله و اسباب جابجا کردم، ترسیدم دوباره کمرم اذیت شه برای همین کمربند بستم ☹

پیاده روی

دوس دارم برم بیرون و پیاده روی کنم اما میترسم وضع کمرم بدتر شه، بمونم خوونه بهتره 🙁

گرفتگی

اینقد وسیله جابجا کردم ک دچار گرفتگی کمر شدم 😓 

خستگی

امروز به میله بارفیکس آویزون بودم و داشتم ورجه وروجه میکردم یهو کمرم یه صدای ترسناکی داد(قارچ قورچ قرچ) نمیدونم صداشو چطوری به فرمت نوشتاری بگم !

گفتم دیدی چطوری کمرم شکست 😂😂😂

با ترس اومدم پایین و یکم با کمرم بازی کردم ، احساس کردم خستگی این تقریبا سه دهه زندگی از رو دوشش برداشته شد 😂😂

خیلی خووب بود 😁😁😁

دلیل این کوفتگی و خستگی که معلوم چیه اما این فرآیند چطوری خستگی مفاصل و استخوان از بین میبره ک صدا هم داره ! همیشه برام سواله !