* رفتم باشگاه, خیلی خسته شدم و وسطاش دگ کم آوردم! بدنسازی که با یه نصفه موز و یدونه خرما انجام بشه همون بهتر که کلا نری ...
بعدش مامانمو بردم پارک و یکم راه رفت, امروز زیاد انرژی نداشت, البته تغذیه هممون خوب نیست و احتمالا این مسئله تو بیحالی امروزش دخیل باشه ...
* هوا هم که خیلی دلگیر, ابری هست اما چیزیم نمیباره! نمیدونم بقیه جاهای دنیا هم اینجوری خشکی و بی برکتی هست یا فقط مختص اینجاست ...
* از ترس مامانم دگ نون سنگک و بربری نمیخرم, حتی خودم از خوردن یه نون و پنیر ساده هم محروم شدم! البته نون پروتئینی میگیرم که با اونا نمیشه پنیر و این چیزا خورد!
* دارم ناهار آماده میکنم, ده تا تخم مرغ و چهار تا سیب زمینی متوسط, سهم مامانم دو تا سفیده و یه سیب زمینیه! البته هر وقت حالشو پیدا کنم حتما سالادم درست میکنم ...