۵۷۶
از تره بار که بیرون اومدم، زن یکی از داییامو دیدم! تو پیاده رو از کنار هم رد شدیم و اصلا محلی بهش ندادم و رفتم! دقیقا همینکارو برای داییم هم انجام دادم!!
مادرم بیمارستان بود یه بار سر بهش نزدن، یه تماس نگرفتن که حالشو بپرسن! پس ک.. لق همچین فامیلی! میوه فروشای تره بار حق بیشتری گردن من دارن تا همچین نخاله های بدرد نخوری!
بعد مادرم در گذشته چه خدمتایی به همینا کرده! فک کن گاهی میرفت تا فرودگاه دنبال همین داییم و میاوردش تا خونش! بخدا همون زمانا هم بهش میگفتم چرا اینکارا رو میکنی؟! کی تا حالا اومده دنبال تو؟
خریت (محبت بی دلیل) تو خونمومه!!