۱۹۹
* پنجم هم الکی و بدون هیچ دستاورد خاصی گذشت, باشگاه هم نرفتم چون حسش نبود, درسم نخوندم چون حالش نیست!
* یکی از بچه ها برام کامنت گذاشته, ممنون از نظرت اما تصور میکنم اشتباه متوجه شدین چون بقیه برام دردسر و استرس درست میکنن و احتمالا اونا باید درمان بشن نه من! وگرنه من مشکلی برای کسی نساختم و فقط گندکاریا و اعصاب خرابیای بقیه رو درست میکنم که مبادا آسیب بیشتری به خودشون بزنن...
* رابطه منو خواهرمم جالبه, با هم حرف نمیزنیم اما خواسته هامونو با پیام بهم منتقل میکنیم! اینم در نوع خودش جالبه ...
* خواب خواهرمو دیدم, با یه چمدون تقریبا بزرگ که درش باز بود جلوی خونه بچگیمون نشسته بود! خدا کنه منتظر من باشه و راحت شم ...