خسته کننده

نوروز خسته کننده ایی بوده تا اینجا، باز خووبه از شنبه اوضاع به روال قبل برمیگرده!! 

بی هدف

روز خسته کننده ایی بود، اصلا نفهمیدم چطوری گذشت!! 

خسته کننده

روز خسته کننده ایی بود، بیشترشو خواب بودم و به تنهایی و بیحوصلگی گذشت!!

تنها حرکتی ک زدم دعوا با نقاش خوونه بود، خیلی معطل میکنه و آروم و آهسته کار میکنه!! منم مثه سگ بهش پریدم تا حساب کار دستش بیاد!! 

از اون موقع قهر کرده و حرفی نمیزنه، چیزیم نمیخوره!! خووبه والا انگار دختر ۱۲ ساله ست که برامون قیافه گرفته :||| 

قسمت پذیرایی تموم کنه میندازمش بیرون، بقیه اتاقا رو باید یکی دیگه انجام بده!! طرف حساب من نبود وگرنه همچین نخاله هاییو برای کار نمیارم ....

کار ۲ ۳ روز ُ تو دو هفته انجام داده، فک کرده با هالو طرفه :| 

خسته کننده

آدم خسته کننده تر از من وجود داره؟! 

فک کنم چند ساعت با کسی معاشرت کنم دُمشو بذاره رو کولشو در بره 😞