۸۹

داشتم یچیزی میخوردم ک تو گلوم گیر کرد, خودمو با بدبختی رسوندم ب مامانم که بزنه به پشتم تا شاید بره پایین!

همینجوری که دستام دور گردنم بود, رسیدم به تخت مامانم! با چند تا ضربه ایی ک بهش زدم از خواب بیدار شد و فهمید که اتفاقی برام افتاده!

یکم به پشتم دست کشید که یهو همه چیو بالا آوردم! همین موقع ها بود که خواهرمم اومد! تا چراغو روشن کرد یه نیرویی اونا رو تمیز کرد و از بین رفتن! (چیزایی ک بالا آوردم)

یکم آروم شدم که یهو یه چیزی منو کف زمین کشوند و با خودش برد!

چقد داد کشیدم تا اینکه از خواب پریدم! خیلی کابوس ترسناکی بود! خیلی ماورایی و وحشتناک بود ...

قلبم اومد تو شلوارم, چه خوب که خواب بود! برم بخوابم دوباره, خدا کنه دگ کابوس نبینم ...

کرونا

دیشب خواب دیدم کرونا گرفتم!! کابوس ترسناکی بود :|

کابوس

احتمالا این بزرگوار کابوس مشترک همه بچه های ایران زمین بوده!!

عکس

ترسناک

رو تخت دراز کشیده بودم و تقریبا خواب بودم یهو احساس کردم یه چیزی پشت سرم و داره نگام میکنه، برگشتم یه دختر قد کوتاه بود که موهاش خیلی بلند بود و لباس سفید پوشیده بود، زهره ترک شدم و از خواب پریدم، خیلی کابوس بدی بوود 😓

کابوس شبانه

دیشب یه پست کابوس گذاشتم 😂

این نمونشه 🤣

عکس

کابوس

۳ ۴ تا برنامه چت دارم ، سعی کردم دخیا رو تو اینا پخش کنم ، چون معمولا ساعت ورودم هست و میبینن کی آنلاین بودم !

گاهی حواسم نیست و مثلا فلان ساعت نصف شب فلان برنامه رو باز کردم، سریع پیام میدم وای چ کابوسی دیدم عشقم 🤣🤣🤣

عشقم کجایی ک عشقت با ترس از خواب پریده خخخخخخ 

عشقمممممم خوابم نمیبره ، عشقممممممم 🤣

تقریبا هرشب این داستان برقراره :)