سوتی وحشتناک

دختر تو فروشگاه لباس کار میکرد, چند بار طی چند سال دیده بودمش و از فروشگاشون خرید کرده بودم, حداقل از نظر آشنایی چهره یه شناختی از هم داشتیم!

خلاصه با اعتماد به نفس کامل رفتم تو فروشگاه, به بهونه خرید با دختر سر آشنایی باز کردم! همزمان که خرید میکردم مخ دختر رو کار گرفته بودم, خیلی از من خوشش اومده بود حتی فک میکنم از قبل اون روز یه علاقه ایی به من داشته! چون خیلی خوب و راحت باهام برخورد میکرد!

گفتم شمارتو به من بده, گفت باشه بهت میدم! خلاصه من دیدم دختر همه جوره داره راه میاد که یهو مثه احمقا از دهنم پرید نظرت در مورد رِل چیه!!

تا اینو گفتم رنگش پرید و رفت! کلا محو شد! یکی نیست بگه مرتیکه احمق این که همه جور داره باهات راه میاد و شمارشم داره میده دیگه چه لزومی داشت در مورد رِل زدن حرف بزنی اونم جلسه اول آشنایی! خیلی خامی کردم و دختر رو پروندم ...

بعد از یک ساعت مخ زنی, دست از پا درازتر با خریدام از فروشگاه اومدم بیرون و برگشتم خونه!

از نظر سنی خیلی از من کوچیکتر بود, وقتی سنشو گفت خیلی تعجب کردم! ۱۳ ۱۴ سال ازم کوچیکتر بود! نمیدونم من خیلی بزرگ شدم یا دخترا خیلی بزرگ به نظر میان!

خلاصه اینم نشد 😥 (چند ماه پیش این اتفاق افتاد)

سوتی

یادم نیست اینو قبلا تعریف کردم یا نه، احتمالش هست قبلا نوشته باشمش اما خب تعریف کردنش خالی از لطف نیست خخخ 

همون رمز قبلی ...

ادامه نوشته

مسخره

این سریال ک گفتین خیلی خنده داره و به به چه چه کردین، دیشب چند دقیقشو دیدم علاوه بر اینکه خنده دار نبود کلی سوتی و ایراد داشت به نظرم، من ک اصلا حال نکردم باهاش ...

اِپی لیدی

یه اِپی لیدی جدید گرفته بودن، دختره بهم گفت اصلا بدرد نمیخوره و به مامانم گفتم اپی لیدی خراب بهت انداختن این چیه تا از برق درش میاری دیگه کار نمیکنه :/

خلاصه زنگ زده بودن به صاحب مغازه که این چیه به ما دادی تا از برق درش میاریم دیگه کار نمیکنه، چرا چیز خراب بهمون دادی :|

اون یاروام گفته خب خانوم با برق کار میکنه دیگه :|||

دختره بهم گفت آخه قبلا یکی داشتیم از برق درش میاوردی خودش کار میکرد منم گفتم خب اون باتری داشته شارژ میشده این جدیده باتری نداره :|

واقعا دختر اینجوری نعمته =))

سوتی

دنبال یه کلینیک میگشتم یه دربوونی اون پایین نشسته حالا روپوش سفیدم تنش کرده، منم داشتم تو بورد دنبال شماره دکترش میگشتم، پشت گوشی واسه فندق میخوندم که یادداشت کنه، حالا میگفتم چرا شماره هاش این شکلیه یهو یارو روپوش سفیده میگه پسرم اونی که پشت تلفن گفتی بنویسن کدپستی بودا بعد پرسیدم الان نیستن؟ دوباره با صدای بلندتر میگه اونی که پشت گووووشی گفتییییی کد پستی بود شماره تلفن نبود، دیوث میخواست یه دو نفرن که نشنیدن بشنون مثلا منو ضایع کنه :|

میخوام واسه دکتره کادو بفرستم به تو چه :/

سوتی

دیروز سرکلاس بودم، یه پسره اومد دیکشنری گوشیشو باز کنه یهو یه عکس بالا اومد، خودش بود بغل دوس دخترش :))

حالا دوس دخترشم همکلاسیمونه، نمیدونم چ اصراری دارن پنهون کنن در حالی که دو سه ترم پیشم همکلاسم بودن و همه از جریان خبر داشتن خخخخخ :))

با اینکه پسره پنج سال از دختره کوچیکتره اما ب نظرم دختره بهتره، پسره بچه پولداره و توپ تکونش نمیده اما کلا سنخیتی باهم ندارن حداقل از نظر فرهنگی متفاوتن :/

سوتی

صب رفته بودم خونمون ، از اتاق اومدم بیرون لباس خاصیم نپوشیده بودم، چند نفر تو صفحه تبلت اونم با ویدو کال زُل زده بودن بهم :|

منم یه نگاه به صفحه کردم و دوباره برگشتم تو اتاق :|

خدا خیرتون بده قبل از اینکارا حداقل یه خبری به بقیه بدین یا دوربینُ یه جوری بذارید که یه فضای بسته رو نشون بده، آبروی بقیه رو نبرین :/

سوتی

دیشب داشتم با نفس حرف میزدم و همزمان با سفیدبرفی چت میکردم، سفیدبرفی داشت میپرسید شام خوردی ؟ 

گفتم آره بعد گفت نوش جونت ، منم به نفس گفتم مررسی 🤣

گواهینامه

دیروز و امروز چندجا حرفش بود یاد گواهینامه گرفتن خودم افتادم !

امتحان تئوریشو ک نمره کامل گرفتم و رفتم واسه آزمون عملی ، شلوغ بود و منم رانندگیم بد نبود ، سوار شدم و یکم با آیینه و صندلی ور رفتم یکم استرس داشتم ولی ب خودم مطمئن بودم ، خلاصه راه افتادم و ماشین یه صدای عجیبی میداد ، بعد از ده ثانیه افسره گفت ترمز دستیُ پایین ندادی =))

یه پارک دوبل هم از هم خواست ک زدم اما روی پل بود و ممنوع بود =)) 

بار اول رد شدم ...

بار دوم بعد از چند ماه رفتم امتحان بدم ، رانندگیم از بار اول خیلی بهتر شده بوود ، نشستم تو ماشین و دوباره الکی با آیینه و صندلی ور رفتم و آماده حرکت شدم ، هر چی گاز میدادم و با کلاج ور میرفتم ماشین حرکت نمیکرد ، اینقد کلاجو بالا آوردم ک ماشین خاموش کرد ، نگاه کردم و دیرم ترمز دستیو ندادم پایین دوباره ، آخ ک چ قد حرص خوردم و افسره همونجا ردم کرد ...

بار دومم رد شدم ...

بار سوم بعد از یه هفته رفتم ک امتحان بدم ، افسره همون هفته قبلیه بود ، باورتون نمیشه چ قد استرس داشتم ، نشستم پشت فرمون و دوباره همون مراحلو طی کردم ، راهنما زدم و راه افتادم ، بعد از ده متر حرکت گفت با فلان ماشین دوبل بزن گفتم ممنوعه ، چند متر جلوتر گفت دوباره دوبل بزن گفتم ممنوعه گفت عیب نداره بزن ! رفتم کنار ماشین ایستادم و یکم به عقب نگاه کردم افسره گفت خب حالا باید چیکار کنیم گفتم باید بزنم دنده عقب =))

اینقد هُل بودم کلا یادم رفته بود بزنم دنده عقب ، پارک دوبل خیلی خووبی زدم تقریبا و راضی بود !

بعد بهم گفت یکم با دنده عقب حرکت کن ، منم هُل هُل بودم گفت حالا باید چیکار کنیم گفتم باید فرمونو صاف کنیم و عقب بریم گفت آفرین =))

دنده عقبم خوب رفتم و گفت نگه دار ، گفتم قبول شدم ؟ چیزی نگفت ، دوباره پرسیدم قبول شدم ؟ گفت آره با ارفاق قبول شدی =))

آقا منم خوشحال اومدم از ماشین پیاده شم یهو ماشین خاموش کرد =)))))

افسره گفت ای بابا چرا خاموش کردی خدا خیرت بده ، داشت فُرم مردودیمو امضا میکرد بهش گفتم بخدا من خلاص کردم نگاه کنین دنده رو حالت دنده عقب نیست، نمیدونم چرا ماشین خاموش شده ! 

از ماشین بگم ک کلاجش تا زانوم بالا بود ، ترمزش مثه سنگ سفت بوود اصلا نمیفهمیدی فشارش دادی یا نه ، گازش فوق العاده قوی بود یعنی یه نیش گاز میزدی دور موتورش تا آخر میرفت ، دندشم ک خدا میدونه چی بود ! 

افسره گفت باشه چون بهت گفتم قبولی برو قبولی ! خدایی دمش گرم خیلی انسان بوود ، واقعا خوشحالم کرد اون روز !

هم استرس زیادی داشتم و هم قِلِق ماشین دستم نبود ، آخرین ماشینی ک خریدم یه هفته طول کشید تا بهش عادت کردم واقعا چطور انتظار دارن همون اول با اونجور ماشینی سوتی ندی اونم واسه امتحان ...

اشتباه

دو سه روز پیش اون دختره ک پارتنرم چند تا سوال برام فرستاده بوود ک داشتم جواب میدادم ، جوابا رو فارسی مینوشتیم واسه هم ، حالا رسیدیم به کلمه emergency ، سوتیو ببین =)) 

عکس

سوتی

اون زمان ک مغازه داشتم چند تا اصطلاح ناخواسته افتاده بوود رو زبونم !

سوار تاکسی بودم طرف بقیه پولمو داد بهش گفتم مبارکت باشه =)))))

تو باشگاه میگفتن خسته نباشی میگفتم قابل نداره =)))))

دوستام سلام میکردن میگفتم خوش اومدی =))))

خدا رو شکر از زبونم افتادن دیگه ولی یه دوره ایی اینقد تکرار میشدن دیوونم کرده بوودن :|

سوتی

امروز سرکلاس سوتی بدی دادم ک البته صداشم در نیاوردم ، استاد داشت کتاب و دفتر و این چیزامو نگاه میکرد یهو چشمش افتاد به اسم یکی از دخترای کلاس ک پایین برگه نوشته بودم و یه قلبم کنارش گذاشته بودم ، نکته بد داستان این ک نمیتونم بگم چیه ولی خیلی بد شد ، میخواستم پاک کنم ولی یادم رفت :( 

البته بعید میدونم اتفاقی بیوفته ولی سوتی بدی دادم ، جریانش یکم پیچیدست برای گفتن ، وگرنه شما هم جای من بودید حتما شوکه میشدید ...

امیدوارم همه چی خووب پیش بره