امروز

• امروز چند بار اشکام در اومد، البته در حد چند قطره!! 

حال روحیم خیلی بد و داغونه ...

• قبل از رفتن به ورزش اینقد لوسیون و ادکلن زدم که دیگه خودم به مرحله ایی از خفگی رسیده بودم!! 

• شب که اومدم خونه آب قطع بود، هنوزم وصل نشده!! بابا هنوز دو ماه از بهار نگذشته و این بار چندمه که شب تا صب آب قطع میشه!!

• امشب هوس بستنی کردم!! جاتون خالی خیلی چسبید ...

• میخوام با میگ میگ حرف بزنم و ازش عذرخواهی کنم، فک کنم بخاطر خریت من از ورزش و دلخوشیش جا مونده ...

• آهنگ قبلی که گذاشتم خیلی قشنگ بود، حتما گوشش بدید ...

• دیگه اینکه لعنت به زندگی!! 

• یه سلفی از خودم گرفتم لامصب خیلی خفن شده، یعنی میبینمش تو غم فرو میرم، خیلی درد داره ...

• کامنتا رو بعدا تایید میکنم ...

خواب

امروز همشو خوابیدم :|

امروز

• روز فوق العاده مسخره ایی بود، نفهمیدم چطوری گذشت از بس دلگیر و تکراری بود ...

• امشب رفته بودم خرید، تقریبا هیچکس به پشمش نبود ک کرونایی وجود داره، منم دارم کم کم بیخیال میشم دیگه، تافته جدا بافته ک نیستیم :|

• ب یه درجه ایی رسیدم ک اگه کسیم پیشم باشه واقعا حرفی ندارم باهاش بزنم، چیزی برای گفتن نیست ...

• دوس دارم برم تو طبیعت، کوه یا جنگل اما پایه ایی ندارم البته اینجور جاها تعداد زیاد میخواد، حالا یه عده اکیپای کوهنوردی پیشنهاد ندن، ممنون میشم :|

• دیگه حوصله یوتیوبم ندارم، چیزی برای دیدن نیست ک جالب باشه ...

• جالبه برخلاف چیزی ک قبلا فکر میکردم اکثر کسایی که ب اسم من ب بقیه توهین میکنن دختر نیستن، حالا ممکن دخترم توشون باشه اما بیشترشون پسرن، اینایی که فحش میدن و مثه خاله زنکا میرن بد میگن اکثرشون پسرن، اینو با اطلاعاتی ک بقیه دادن فهمیدم :))

اینا همون پسرایین که .... بقیشو سانسور میکنم، خودتون هر جور خواستید جای خالیو پُر کنین ...

مزخرف

روز فوق العاده مزخرفی بوود چون هیچکار خاصی نکردم، تصمیم گرفتم یه مدت کمتر با نت و گیم خودمو سرگرم کنم اما هیچ جایگزینی براشون ندارم :|

امروز

نمیدونم چرا امروز باشگاه نرفتم ولی خیلی دوس داشتم برم، خودمم از این بالا پایین شدنا خسته شدم، تازه داشتم ب روزای اوج برمیگشتم که گند رفت توش و الان ۳ هفته ست ورزش نکردم!!!

یه مبلغی اومده تو کارت روزانم که باهاش خرید میکنم، حال ندارم برم بانک انتقالش بدم ب حساب اصلیم، برای همین روزی ۳ تومن با عابربانک انتقال میدم که تموم شه، فک کنم یک هفته دیگه مونده تا کامل تموم شه،تا کجا حاضر نباشی از خوابت بگذری، البته من هیچ وقت بخاطر خوابیدن کارامو لنگ نذاشتم و نمیذارم اما این موضوع مهمی نیست ...

جالبه همش به رو میز نگاه میکنم ک ببینم گوشیم زنگ میخوره یا نه، در حالی ک گوشی دستمه :| 

تُف ب تنهایی دیگه حتی حاضر نیستم تنهایی تا سرخیابون برم، خسته شدم از این وضعیت حتی یه همصحبتم ندارم :/

از هر دری سخنی به این میگن ...

امروز

بعد از ظهر رفتم کلاس، اکثرا بچه سال بودن و کلاسش خیلی شلوغ بود، اون جنایتی ک ترم قبل تو حق خودم‌ کردمُ کلاسمو عوض نکردمُ دیگه تکرار نمیکنم و حتما میرم سر یه کلاس دیگه میشینم :/

استاد مزخرف، بچه های سن پایین، کلاس شلوغ ! بدردم نمیخوره و حتما عوضش میکنم :/

چندتا از بچه های ترم قبل تو این کلاس بودن، ب همه کم نمره داده و اکثرا ۸۰ گرفته بودن، منم ۷۹ بودم و فک میکردم خیلی کم گرفتم اما الان امیدوار شدم :/

بعد از کلاس اومدم خوونه و یه چیزی خوردم و رفتم باشگاه، ۸۰ دقیقه ورزش کردم و برگشتم خوونه :/

نمیدونم چرا اینقد بیحوصله شدم این چند روز، چیزی یا کسی نمیتونه حالمو خووب کنه، دچار یکنواختی و تکرار شدم همه چی روتین شده برام و این خیلی بده :/

کلا از زمانی ک خودمو شناختم همیشه افسردگی و غم باهام بوده :(