حسرت
یاد گذشته ها و حسرت ها افتادم، یاد تصمیماتی که باید میگرفتم و نگرفتم، یاد کارایی که باید میکردم و نکردم، یاد همه محافظه کاریا و وقت تلف کردنام افتادم، یاد عمری ک رفت و دیگه برنمیگرده ...
نمیگم تک تک ثانیه هاتونو استفاده کنین چون امکان پذیرم نیست اما هر کاریو به وقتش انجام بدید، نذارید حسرت انجام کاری تو دلتون بمونه ...
اگه میخوای فردا که سنت بالا رفت حسرت این روزاتو نخوری فقط و فقط در لحظه زندگی کن، با غم گذشته و استرس آینده ایی نامعلوم الانتو خراب نکن ...
من الان پول دارم، ماشین دارم، جوونی دارم، انگیزه دارم، دلم سفر میخواد اما یاری ندارم که باهاش جایی برم، ۵ سال دیگه حسرت این روزا رو میخورم و اینا بعدا مثه شمشیر تو قلبم فرو میرن که چرا امروز که همه چی داشتم اون کاری ک دلم میخواستو انجام ندادم ...
این فقط یه مثال کوچیک از حسرت بود که ممکن برای هر کسی پیش بیاد ..
ماسک
اینجوری که داره پیش میره و خیلی از مردم تو جوامع مختلف ماسک میزنن، احتمالا آیندگان اگه تصاویر این روزهای ما رو ببینن پیش خودشون فک میکنن که ...
همون رمز قبلی ...