آینده

میدونم پیش بینی و پیشگویی سختیه اما طبق محاسبات خودت ده سال دیگه همین روز کجایی و داری چیکار میکنی؟! چه تغییری تو زندگیت شکل گرفته و به چی رسیدی؟! 

سن ده سال دیگتونم بنویسید ...

حسرت

یاد گذشته ها و حسرت ها افتادم، یاد تصمیماتی که باید میگرفتم و نگرفتم، یاد کارایی که باید میکردم و نکردم، یاد همه محافظه کاریا و وقت تلف کردنام افتادم، یاد عمری ک رفت و دیگه برنمیگرده ...

نمیگم تک تک ثانیه هاتونو استفاده کنین چون امکان پذیرم نیست اما هر کاریو به وقتش انجام بدید، نذارید حسرت انجام کاری تو دلتون بمونه ...

اگه میخوای فردا که سنت بالا رفت حسرت این روزاتو نخوری فقط و فقط در لحظه زندگی کن، با غم گذشته و استرس آینده ایی نامعلوم الانتو خراب نکن ...

من الان پول دارم، ماشین دارم، جوونی دارم، انگیزه دارم، دلم سفر میخواد اما یاری ندارم که باهاش جایی برم، ۵ سال دیگه حسرت این روزا رو میخورم و اینا بعدا مثه شمشیر تو قلبم فرو میرن که چرا امروز که همه چی داشتم اون کاری ک دلم میخواستو انجام ندادم ...

این فقط یه مثال کوچیک از حسرت بود که ممکن برای هر کسی پیش بیاد ..

ماسک

اینجوری که داره پیش میره و خیلی از مردم تو جوامع مختلف ماسک میزنن، احتمالا آیندگان اگه تصاویر این روزهای ما رو ببینن پیش خودشون فک میکنن که ...

همون رمز قبلی ...

ادامه نوشته

فکر منفی

اینقد فکر منفی اومد سراغم ک نذاشت بخوابم ، ترس از آینده ، ترس از مشکلات و گرفتاریا ، بدون اینکه به هیچ کدوم از آرزوهام برسم و بمیرم، نگرانی واسه خانواده ، خودمم نمیدونم چ مرگم ، کسی غصه ما رو نمیخوره اون وقت من نگران عالم و آدمم !