انگار اینترنت بین المللی تا حدی وصل شده ...

من و مادرم چند روز که از تهران خارج شدیم, تو یه خونه سرایداری وسط کوه و بیابون زندگی کنیم! (مال علی) البته اطرافمون پُر از ویلاهای شیک و باکلاسه!

اینجا تقریبا هیچی وجود نداره, نه یخچال و فریزر (البته تونستیم یه یخچال کوچولو بسازیم) نه اجاق گاز و آبگرمکن! نه آب آشامیدنی, نه تلویزیون و هیچی! حتی کولرم نداره ...

فقط برق داره و آنتن دهی موبایلش خوبه البته پنکه هم داریم! یکی دو روز اول خیلی سخت گذشت اما کم کم تونستم شرایطو بهتر کنم!

شبا تو ماشین میخوابم با اینکه سخت اما از تو خونه برام بهتره! (فقط یه تخت داره)

دو روز پیش از بیمارستان تماس گرفتن که مراجعه حضوری نداریم و فقط دو تا پزشک ویزیت آنلاین میکنن! منم دیروز صب مادرمو بردم آزمایشگاه (همین اطراف) جواب آزمایشش که بیاد برای ویزیت تلفنی اقدام میکنم ...

ایشالله جواب آزمایشاش خوب باشه, یکم نگرانم براش ...

دو روز اول مادرم خیلی اذیت شد اما دگ عادت کردیم و خدا رو شکر فعلا همه چی روال شده ...

خواهرم با ما نیومد و حتی حالمونم نمیپرسه! خیلی آدم بیمعرفت و به درد نخوریه!

علی ویلاشو داده دست خونواده دوست دخترش, اونجا همه چی داره و امکاناتش تکمیله! اینجا هم خرید که بسازه اما انگار پول کم آورد و همینجوری مونده!

این شهری که هستیم تا ۳ روز پیش قیامت بود اما کم کم خلوت و خالی شده, نمیدونم آدماش رفتن شهرهای دگ یا برگشتن تهران! اون زمان میگفتن سوییت شبی ۵ ۶ تومن, ویلا شبی ۱۰ ۱۵ تومن! اما الان که کسی نیست حتما با قیمت خیلی پایین تر هم میدن ...

دگ به اینجا عادت کردیم, حوصله ندارم مادرمو الاخون والاخون کنم وگرنه میتونم یه سوییت خوب پیدا کنم اما اون بنده خدا براش سخته ...

احتمالا بزودی برم حموم (عمومی) اگه امروزم برم اونجا این دفعه دومی که از حموم عمومی استفاده میکنم ...