چند روز پیش با یه نفر یه جایی رفته بودیم، این ما رو کنار بزرگراه پیاده کرد بهش گفتم اینجا راهی نداره ما بریم اونور خیابون، گفت نه زیرگذر داره و من کار هر روزمه ! 

وسط بلوارم نرده بود و اصلا نمیشد رفت اون سمت، کلی جروبحث کردم و گفت تو با من بیا و نگران نباش منم مثه خَر دنبال این راه افتادم، به لاین آخر که رسیدم یه اتوبوس داشت میومد بووووووووق زد منم خشکم زده بود همزمان یه ماشین داشت ازش سبقت میگرفت، واقعا کاری نمیتونستم انجام بدم، فقط با خوش شانسی رد شدم وگرنه تک پسر کتلت شده تحویل خونوادم میدادن، رو اعلامیم مینوشتن جوان ناکام در اثر سانحه دلخراش اتوموبیل :|

منظور طرف از زیرگذر این بود که زیر نرده جای رد شدن داره، کم مونده بود واسه همچین کار خرکی خودمو به کشتن بدم :| 

ظهرشم تو پمپ گاز بودیم یه چیزی منفجر شد، البته انفجارش آتیش نداشت اما ترکش ازش پخش شد و گاز نشات پیدا کرد، صداشم خیلی وحشتناک بود، خلاصه آخر سال ۹۷ خدا با ما یار بود ...