۳۲۸
* ظهر رفتم باشگاه, تا رسیدم خونه ناهار درست کردم! وسطای آشپزی رفتم آرایشگاه, بعدش حموم کردم و ناهار خوردم ...
الانم مثه جنازه افتادم رو تخت! عصر باید مامانو ببرم پارک, شبم باید زبان بخونم و بنویسم ...
* آرایشگاه که میری واقعا حس سبکی و خوبی بهت میده!
* تصمیم گرفتم همه کانالای خبریو پاک کنم! هیچ خبر خوب و مثبتی برای خوندن نیست, همش ماتم و عزا و غم ...
خودم کم گرفتاری دارم, هر چی انرژی منفی و بدبختی رو سَر آدم آوار میکنن!
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و نهم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 17:35
توسط بیگناه
|