امروز از مسیر ناشناخته ایی رفتم و وسط ناکجا آباد تک و تنها بودم!! صدای سگ میومد و تقریبا نزدیک بودن، منم لباس با بوت مشکی تنم بود و کلاه سرم کشیده بودم و یه چاقوی شکار دستم بود!! یعنی کسی میدیدم زهره ترک میشد 😅 

فقط یه ماسک کم داشتم که شبیه مایکل مایر تو فیلم هالووین بشم 😅

البته اینو بگم من علاقه زیادی به کارد و چاقو دارم، یکی از سرگرمیام بازی با چاقوئه!! همه هم بدشون میاد که اینجوریم اما دوس دارم دیگه ...

همین تیغه با طول بیست و چند سانت، عکس 

به خودم میگفتم آخه خَر سرتو گاز گرفته تک و تنها اومدی اینجا!! آدم نترسیم اما خب باید احتیاط کرد!! خلاصه در امتداد تپه حرکت کردم و دیگه به سمت بالا نرفتم، همینطوری که میرفتم یهو دیدم یه جاده زیر پامه و کلی آدم مشغول پیاده روی و ورزشین!! خوشحال شدم ک تنها نیستم و به سمت اونا حرکت کردم!! تنها مشکل بوتم بود ک یکم نوک انگشتای شستمو میزد و اذیت میکرد ...

احتمالا سری بعد برم کوهنوردی ...