* علی فردا میره اون شهری که ما خونه داریم! برخلاف میل قلبیم بهش کلید میدم البته همین یکبار و نه بیشتر!

بهشم میگم جز خودت کسی اونجا نیاد! چون اگه ولش کنی اونجا رو میکنه مکان!!

هزینه یک شب اقامتش تو خونه ایی که بهش میدم معادل ۸ ۹ شبی که زمان جنگ تو خونه سرایداریش بودیم!!

البته کلید دست خودم نیست و سپردمش به یکی، ببین چجوری که به اون اعتماد دارم اما به علی نه!

دگ فردا هماهنگشون میکنم که وقتی رسید از اون دوستم کلید تحویل بگیره ...

* صب یه پیرهن پاییزی خوشرنگ خریدم، خیلی شیک و قشنگه! اما حس کردم شونه هاش خوب واینمیسه اما گرفتمش دگ! حس و حال تیپای اولد اسکول (دهه ۸۰) شیکاگو رو بهم داد!