یه مدت دوباره افتادم رو خط غذای بیرون! دگ از فردا سعی میکنم تا یه مدت از بیرون چیزی نخرم و خودم درست کنم!

خواهرم که کاری نمیکنه, دستپختشم افتضاحه! یه آش رشته رو خوشمزه درست میکنه, اونم تا فهمید من خوشم اومده دگ درست نکرد! تا این حد ذاتش خرابه!

مادرمم که خوشی زده زیر دلش و کلا از جاش تکون نمیخوره مگه فقط یه پارک ببرمش و یکم راه بره! حتی حس میکنم ک یجاهایی تمارض میکنه که همچنان بگه مریضم و کاری از من نخواه!