۳۱۸
* دیشب با علی بودم و موقع رفتن به اون سمت خیابون کم مونده بود یه زن دوتامونو زیر بگیره! فک کنم ساندرو بود یعنی با چه سرعتی میومد! نزدیک که شد از نوع فرمون گرفتنش کامل فهمیدم که راننده نیست! به چهارراه که نزدیک شد (ما سر چهارراه رو خط عابر بودیم) حتی سرعتشم کم نکرد! دگ با علی بدو بدو فرار کردیم, از اونطرفم چیزی نمونده بود که بره تو بلوار! ولی کاش میزد به جدول و چپ میکرد تا این باشه دگ پشت ماشین نشینه, اینجوری فقط به خودش صدمه میزد نه دیگران ...
* تصمیم گرفتم به مامانم روزی ۲ کلمه آلمانی یاد بدم که فقط یه چالش ذهنی براش باشه, اینجوری برای حافظش خوبه ...
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و سوم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 11:33
توسط بیگناه
|