تو این بی پولیم اون پسره یه بخشی از پولامو داد و یکم اوضاع سروسامون پیدا کرد ، ولی همین امروز نصفش رفت :| 

با اون دختره دیشب هماهنگ کردیم ک امروز صب باهم کلاس برداریم ، ولی خانوم لنگه ظهر اومده و میگه ببخشید یادم نبود :| 

اون کلاس خووبه پر شده بود دیگه ، مجبور شدیم با یه استاد دیگه برداریم البته خیلیم ناراحت نیستم چون حدس میزنم چ کسایی اون کلاسو اِشغال کردن ! 

نکته جالبترش اینجاست ک حس میکنم اون دختره ک دوسش داشتم احتمالا با همین استادی ک ما انتخاب کردیم کلاس گرفته باشه ، احتمالا وقتی منو ببینه کلاسشو عوض میکنه :)) 

تنها کسی بود ک دوس داشتم باهاش ازدواج کنم البته الان دیگه اون حسو ندارم، راست میگن هر آنکه از دیده برفت از دل برود ...