بیحال
خیلی روز بد و داغونی بود، بیحال و بیحوصلم اصلا نمیدونم چمه ...
همشو یا خواب بودم یا رو تخت ولو بودم، نمیدونم برای گرمای خوونست یا خوونه نشینی زیاد یا پُرخوری دیشب یا همشون باهم رو سرم نازل شدن و منو ب این حال انداختن ...
صب قبل از اینکه بخوابم پُرخوری کردم و روش خوابیدم، ظهر از خواب که بیدار شدم یه حس سنگینی و بیحالی خیلی بدی داشتم، الانم خیلی بیحالم :(
+ نوشته شده در سه شنبه نوزدهم فروردین ۱۳۹۹ ساعت 23:42
توسط بیگناه
|