۵۹۹
* قرار بود جایی نرم اما ۲ ۳ ساعت خودمو آواره خیابونا کردم! آحرشم دو تا باکس برای آشپزخونه، چوب لباسی و کاور و این چیزا گرفتم و برگشتم!
* از کنار محل کارم خواهرم رد شدم و دیدمش!
* اونی ک حالش بدون من بهتره، چرا باید مزاحمش بشم؟!
* دو مدل کفش دیده بودم و به دلم نشسته بودن، امروز دوباره دیدمشون اما دگ خوشم نیومد ازشون!
* امروز خیلی هله هوله خوردم متاسفانه!
* به علی زنگ زدم، از شمال برگشته بود البته برای کار رفته بود و نه تفریح! میگفت اینقد خوردم ک ۳ کیلو وزنم بالا رفته، خودشو بسته به کباب و نوشابه! گفتم حالا خودتو نکشی!
دگ یکم حرف زدیم ک دوس دخترش زنگ زد و بعدش رفت! عکس زنه رو اونبار دیدم، خدایی مفتم نمیارزه! البته علف باید ب دهن بُزی شیرین بیاد!
به علی گفته اگه میخوای زنت شم باید ویلاتو بزنی ب اسمم بعد اگه خواستیم از هم جدا شیم بهت برمیگردونم! انگار میخواد بچه ۴ ساله رو گول بزنه!