توحش
احتمالا قبلا راجع به این موضوع تو وبلاگم نوشتم اما بعد از سالها یه چیز جدید فهمیدم!
سالها پیش یه همسایه دیوار به دیوار داشتیم که مستاجر یه خونه ویلایی بودن, مدت کوتاهی از اومدنشون نگذشته بود که یه پسر ۱۲ ساله خودشو تو اون خونه حلق آویز کرد!
یکم که گذشت متوجه شدیم ۲ تا برادرن که با عمشون زندگی میکنن, ۱۲ و ۱۰ ساله!
پدرشون فوت کرده بود و مادرشونم رفته بود دنبال زندگی خودش!
پسرعمشون یه گولاخ از این بدنسازا بود که این پسربچه ها رو شدیدا مورد آزار و اذیت قرار میداد, در نتیجه این آسیب های روحی و بیکسی یکی از پسرا خودشو کشته بود ...
حالا بعد از سالها فهمیدم اون پسر که این بچه ها رو به شدیدترین حالت ممکن کتک میزده, دوست پسر دخترعمشون بوده که با اینا زندگی میکرده! یعنی لعنت به بعضی از زن ها که بخاطر ... همه چیشونو میفروشن, از وقتی فهمیدم جریان اینجوری بوده واقعا خونم به جوش اومده, ببین عمه چقد لجن و کثافت بوده که شکنجه شدن بچه های برادرشو توسط یه غریبه میدیده اما هیچ واکنشی نشون نمیداده که مبادا زیرخوابی دخترش و احتمالا خودش از بین بره! تُف به شرف نداشتشون ...
مادرم شنیده بود که پسر ۱۰ ساله به یکی از دوستاش گفته بود که منم خودمو میکشم, ما حتی به اورژانس اجتماعیم زنگ زدیم اما اونا هم کار موثری انجام ندادن, خلاصه بیکسی این شکلیه ...