۵۴۹
چند ساعت پیش به بنگاه زنگ زدم، یه خونه ۳ طبقه که همکفشو اجاره میدادنو معرفی کرد!
خونه ایی که بنگاهی گفت تقریبا ۵۰ ۶۰ متر با خونه ما فاصله داشت! به آشنای دوستم زنگ زدم و گفت به شما نزدیکم! (قبلش گفته بود عصر میام) گفتم پس بریم خونه رو ببینیم و من میام سمت شما!
بعد از چند دقیقه بهش رسیدم، بنده خدا یه پیرمرد شکسته و عصا به دست بود، ۷۵ سالش بود اما طفلی خیلی داغون شده بود!
یه مسیر ۳ ۴ دقیقه ایی رو تو ۲۰ دقیقه رفتیم، بهش گفتم من ک میومدم دنبالتون چرا خودت اومدی! (نمیدونستم تا این حد مشکل داره وگرنه حتما میرفتم دنبالش)
دگ رفتیم و خونه رو دیدیم، ۱۱۰۰ رهن کامل میداد! والا همه چیش خوب بود، هم روبروی پارک بود و هم نزدیک تره بار! ۱۲۰ متر با دو خواب و خوش نقشه هم بود اما پکیج یا شوفاژ نداشت و این آقاهه گفت خانومم از وسایل گازسوز میترسه! (بخاری) البته من جای دودکش هم ندیدم اونجا!
خلاصه بهش تعارف کردم که بیاد خونه اما نیومد، گفتم شما بشینید تو پارک تا من برم و بیام! دگ اومدم و سوارش کردم و تا در خونش بردمش!
یعنی یه اتوبانو با ماشین این دست به اون دست کردم، ۴۰ دقیقه طول کشید! آفتابم اینقد داغ بود انگار وسط مرداد ماهیم!
دگ میگردم و یه جای مناسب براشون پیدا میکنم، خانومشم تقریبا نابیناست و چشماش خیلی ضعیفه (طبق چیزی که میگفت)
ولی آدم تو اون سن و سال بیکس و تنها باشه چقد وحشتناکه! (نمیدونم بچه داره یا نه)
خلاصه اگه قرار تو پیری تنها و بیکس باشم قطعا نمیخوام به اون سن برسم!